بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه
شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ

فراگیری سنت بست نشینی در زمانهٔ قاجار

هر چند به گفتهٔ مرحوم شهید مطهری، «اسلام بست ندارد»، اما در شرایطِ ضعفِ دستگاه مرکزی و ناکارامدی دستگاه قضایی، بست‌نشینی، راهکاری برای زمان‌خریدن، به تعویق انداختن و یا نهایتاً فیصلهٔ تعقیب و مجازات دولتی و حقوقی بود. پولاک، طبیب ناصرالدین شاه، دربارهٔ اهمیت این سنت در میان مردم می‌نویسد:

«سراسر مشهد برای کسانی که از نظر دزدی، اختلاس و حتی ضربه منجر به مرگ تحت تعقیب‌اند بست محسوب می‌شود... اما آدم‌کشان سرشناس و خیانت‌کاران و وطن‌فروشان، یعنی کسانی که که شاه به ثروت آنان چشم‌داشت دارد، فقط در صحن می‌توانند پناه بجویند. ولی هرگاه در نقطه‌ای دورتر، مثلاً در داخل حوزه دیده شوند، فقط ه فرمان متولی‌باشی می‌توان آن‌ها را دستگیر و خارج کرد، نه به دستور دولت. در داخل بقعه هیچ کس را به هیچ عنوان نمی‌تواند دستگیر کرد. حداکثر کاری که می‌توان کرد این است که متولی‌باشی مانع از رساندن مواد غذایی به فرد جنایتکار گردد، تا جای که گرستگی او را ناگزیر به خارج شدن از آن مکان مقدس کند. مع‌هذا بست چنان مورد احترام خاص مردم است که با وجود نهی متولی‌باشی باز مردم متدینی یافته می‌شوند که پنهانی به این پناهنده غذا برسانند.» (سفرنامهٔ پولاک، ۳۲۴-۳۲۵)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۰
محسن صبوریان

Moritz von Kotzebueاز کتاب مسافرت به ایران، نوشتهٔ مُریتز فون کُتزبوئه* (فرزند اوگوست فون کُتزبوئه)، از همراهان سفیر کبیر روسیه که در سال ۱۸۱۷ به ایران و درباره فتحعلی شاه آمدند:

منجم دست روى صفحه‏اى از کتاب خود که پر از نقاط سیاهى که شاید صور شیاطین بود نهاده پرسید علت وزش بادها چیست؟ گفتم انقباض و انبساط متناوب حجم هوا که زمانى از حرارت اشعه آفتاب منبسط و زمانى از غروب‏ کردن آفتاب و نقصان درجه حرارت منقبض شده تخلیه حاصل میشود و هوا بشدت یا ضعف رو بدان قسمت مى‏رود در چنین موارد وضعیتى که حادث میشود باد مى‏نامیم و بامتدادات مختلفه ممکنست سیر کند، بعلاوه گفتم هواى اطراف کره زمین حدى دارد که از آن ببعد ابر و پس از آن خلأ شروع مى‏شود که محیط گردش دیگر ستارگانست.

منجم ایرانى فریاد برآورد و گفت عجب خلط مبحثى مى‏کنند، اروپائیان به آثار توجهشان خیلى کم است و بیشتر مبدأ و سبب را جستجو مى‌‏کنند، حتى در موضوع چیزهایى که بچشم مى‌‏بینند. ولى بدانید که باد ماده‏‌اى است که به‌خودى خود وجود داشته و دائم در حرکت است و تمام فضائى را که اشیاء مرئى و غیر مرئى در آن حرکت مى‌‏کند فرامی‌گیرد. اگر باد نبود ستارگان دنباله‌‏دار را چه چیز مى‌‏آورد، فقط باد است که در گردش خود هادى و محافظ آنها است، گاه قدرتشان را کم و گاه زیاد مى‌‏کند چه باد از اعظم نعماى الهى است.

این تعبیر منجم در آب و هوایى به گرمى ایران که اگر باد نبود مردم هلاک می‌شدند عقلى بنظر می‌رسد.

منجم در اداى آخرین کلمات خود کتاب را ورق زده از مشاهدهٔ صفحه‌‏اى که بر آن کراتى منقوش و صورت مهیبى هم بالاى آن کشیده بودند آثار وجد و سرور در صورتش پدید آمد، پرسید در موضوع گردش اجرام سماوى چه گمان می‌کنید؟ آیا می‌گوئید آفتاب متحرک است یا ساکن؟ گفتم بقولى که منجمین ما نیز برآنند بی ‏حرکت است. گفت ما چنین نمى‌‏پنداریم، مگر همه چیز براى زمین و سلطان با اقتدار ما خلق نشده؟ آیا طبیعى نیست که زمین مرکز عالم باشد؟ خدا را بآنچه کرده باید شکر کرد.

* Moritz von Kotzebue

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۵۵
محسن صبوریان
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۷ ق.ظ

یوسف پادری کیست؟

پادری هنری مارتین در کل ۱۱ ماه در ایران بود و بیشتر این زمان را در شیراز. وقتی قصد تهران کرد، از اصفهان هم عبور کرد، حال آن‌که در آن شهر از قبل ژوزف سباستیانی* معروف به یوسف پادری، حضور داشت (Amanat, Mujtahids and Missionaries) و ظاهراً با علمای اصفهان، از جمله ملا علی نوری به مناظره نشسته بود. این موضوع باعث شده برخی منابع میان این دو نفر خلط کنند.

در این بین مرحوم حائری به تردید افتاده، (نخستین رویارویی، ۵۲۶) و برخی نویسندگان به خطا رفته‌اند. تنکابنی در تذکرهٔ ملا احمد نراقی، میان مارتین و سباستیانی خلط کرده و می‌نویسد: «پادری به لباس مبدل چند سال در خدمت آخوند ملا علی نوری تلمذ نموده» (قصص العلماء، ۱۲۹) مفتون دنبلی، در مآثر سلطانیه از «یوسف نام پادری» کرده که به اصفهان آمده و نزد علمای آنجا به تحصیل پرداخت. (نخستین رویارویی، ۵۲۶) یوسف پادری، کشیشی کاتولیک ایتالیایی بود که به نوشتهٔ جیمز موریه، حداقل ۱۵ سال در محلهٔ ارمنی‌نشین جلفای اصفهان ساکن بود و در آن‌جا متولی کلیسایی بازمانده از یک سده پیش بود. (سفرنامه جیمیز موریه ج۲، ۱۸۴) طبق همان گزارش، پادری یوسف در حدود سال ۱۸۱۲ یا ۱۸۱۳ درگذشت. میرزا محمد اخباری هم در اصفهان با یوسف پادری ملاقاتی داشته و از جزیرهٔ خضراء از او پرسش‌هایی کرده است: «و این خاکسار ... جزیرهٔ خضراء را ... از پادری یوسف مسیحی انگریزی که اعلم نصارا بود نظر به قرب ولایت فرنگ به آن‌جا تحقیق نمودم، به تفصیل بیان آن نمود.» (روضات ج۷، ۱۳۶-۱۳۷)

 

* Joseph Sabastiani

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۷
محسن صبوریان
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ

هنری مارتین پادری و فتنه‌گری از کودکی تا پیری

هنری مارتینهنری مارتین پادری،[1] (۱۱۹۶ه‍ / ۱۷۸۱م‍ – ۱۲۲۷ه‍ / ۱۸۱۲م‍) کشیش پروتستان و مبلغ پرشور مسیحی بود. او در کمبریج زبان‌های فارسی و عربی را آموخته بود، به طوری که هنگامی که در خدمت کمپانی هند شرقی بود، جملات کتاب مقدس را به هفت زبان، از جمله فارسی، عربی و هندی ترجمه می‌کرد. (حائری: نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران، ۵۰۹-۵۱۲) او به قصد ویرایش و تصحیح ترجمهٔ فارسی خود از عهد جدید، عزم ایران کرد و در سال ۱۲۲۶، با معرفی‌نامه‌های از جان ملکم به ایران آمد و وارد شیراز شد. در آنجا از مجتهد میان‌مایه و «زاهد ساده»ای رساله‌ای دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام طلب کرده است. او نیز «دفتری پریشان از اخبار قدما و اقوال علما جمع کرده» و تقدیم داشته. (قائم مقام فراهانی: منشآت قائم مقام، ۳۳۶) پس از آن، کشیش جوان ردیه‌ای موسوم به میزان الحق بر این رساله نوشت. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۲۳) رسالهٔ ضعیف مجتهد شیرازی و ردیهٔ هنری مارتین نصرانی، به علاوهٔ علاقهٔ زیاد او به بحث و جدل با دیگران و تبلیغ مذهب مسیحی، باعث صدور رساله‌های مختلفی از علمای شیعی شد. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۲۴)

 

حین بررسی احوالات این میسیونر پرشور و جدلی مسلک، به یکی دو مقالهٔ به اصطلاح «علمی-پژوهشی» برخوردم قاعدتاً داوری می‌شوند. خطاهای فاحشی در این دو مقاله بود که اشاره می‌کنم.

عنوان مقالهٔ اول «نگاهی به مجادلات قلمی هنری مارتین و عالمان عصر قاجار دربارهٔ نبوت خاصه» است و نویسنده آن‌را مأخوذ از پایان‌نامهٔ دکتری خود دانسته. با توجه به اینکه رسالهٔ دکتری او «گفتگوی اسلام و مسیحیت در ایران عصر قاجار» بوده، قاعدتاً باید به تاریخ پادشاهان قاجار و مهم‌تر از آن شرح حال اجمالی هنری مارتین، که مقاله‌ای دربارهٔ آن نوشته است آشنا باشد. حتی اگر نباشد، باید این مقاله در فرایند داوری به داوری سپرده شود که با ادبیات تاریخ قاجار آشنایی داشته باشد. بگذریم. نویسنده در صفحهٔ آغازین مقاله (ص ۳۰) تاریخ تولید مارتین را به خطا ۱۷۱۸ مسیحی و به درستی ۱۱۹۶ هجری قمری ثبت می‌کند. احتمالاً اشکال تایپی در مرحلهٔ ویرایشی بوده است. در همان صفجه می‌نویسد «در سال ۱۸۰۳ به منصب کشیشی در آمد... مدتی بعد به عنوان کشیش ارتش کمپانی هند شرقی راهی هندوستان شد.» این «مدتی بعد» طبق همان منبع حائری، ۱۸۰۵ است. دو صفحه پایین‌تر (ص ۳۲) می‌نویسد: «مارتین در سال پنجم اقامت خود در هند به سختی به بیماری سل مبتلا گشت. او سخت از کندی کار ترجمهٔ کتاب مقدس به فارسی آزرده خاطر بود و به همین دلیل تصمیم گرفت برای تکمیل کار به ایران سفر کند.» طبق این قول نویسنده، مارتین باید حدود سال ۱۸۱۰ به ایران آمده باشد. این هم اختلاف زیادی نیست؛ به هر حال مارتین در سال ۱۸۱۱/۱۲۲۶ به ایران آمد. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۱۰)

سپس می‌نویسد: «مارتین سرانجام مقارن پادشاهی مظفرالدین شاه ... به بوشهر وارد شد... پس از آن در ۱۸۸۱ به شیراز رفت.» (ص ۳۲)

حکایت غریبی است این حکایت مارتین. می‌دانیم که نه مظفرالدین شاه در ۱۸۸۱ پادشاه ایران بود، نه مارتین که سال ۱۸۱۱ از هند خارج شد، سفرش ۷۰ سال طول کشید تا اینکه در ۱۸۸۱ وارد ایران شود. آن بیچاره یک سال در ایران ماند و در سال ۱۸۱۲ به فاصلهٔ کمی پس از خروج از ایران درگذشت. خلاصه این مقالهٔ پژوهشی حکایت همان خسن و خسین است...

 

برسیم به مقالهٔ «علمی-پژوهشی» دوم. وضع این مقاله کمی بهتر است. عنوانش «میرزای قمی و حوادث سیاسی، اجتماعی و مذهبی عصر او» است و نام دو استاد دانشگاه و یک دانشجوی دکتری را یدک می‌کشد. هر سه نفر متخصص رشتهٔ تاریخ هستند. در این مقاله می‌خوانیم «مارتین در مدت اقامت یازده ماههٔ خود در شیراز با طرح شبهاتی در رسالت پیامبر اسلام (ص) و انکار معجزات او، مورد توجه علما و مدافعین شریعت قرار گرفت و ... سپس [در] سفری که به اصفهان و کرمانشاه داشته با آقا محمد علی کرمانشاهی، فرزند استاد کل وحید بهبهانی به مناظره پرداخت و آقا محمد علی رسالة النبویة را در رد سخنان مارتین به رشتهٔ تحریر در آورد.»

این هم حکایت همان خسن و خسین است. آقا محمد علی در ۱۲۱۶ مرحوم شده درحالی‌که مارتین اولین بار ده سال بعد در ۱۲۲۶ به ایران آمده است. اشتباه مؤلف(‍ان) در نقل بی‌دقت از کتاب مرحوم حائری و خلط ملکم با مارتین است. حائری در نخستین رویارویی‌ها می‌نویسد: «ملکم و همراهانش در ۱۲۱۶ ... در کرمانشاه به منزل آقا محمد علی کرمانشاهی... رفتند. در آن گردهمایی، سخن از دین و آیین پیش آمد که دستاورد آن یک رسالهٔ نبویه بود که آقا محمد علی برای ملکم و دوستانش به رشتهٔ نگارش کشید.» (۵۲۲)


[1] پادُری / فادُری عنوان کلی برای مبشران و میسیونرهای مسیحی بود که در در عصر صفوی و قاجار برای تبلیغ آیین عیسوی به ایران می‌آمدند. ظاهراً این واژه از همان Pater لاتینی یا Father انگلیسی اخذ شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۷
محسن صبوریان
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ

ژول بونو ایران شناس فرانسوى کیست؟

در برخی مقالات و کتاب‌ها پیرامون ملا احمد نراقی، صاحب کتاب عوائد الایام، مطلبی به نقل از یک «ایران شناس فرانسوی» به نام «ژول بونو» آمده که ظاهراً وجود خارجی ندارد و ساخته و پرداختهٔ یک مجلهٔ عامه‌خوان است. مطلبی که نقل می‌کنند چنین است:

حاج ملا احمد نراقی که مرجع تقلید محسوب می شد و او را آیةالله می خواندند به اتفاق علمای دیگر فتوای جهاد دادند. یکی از رجال دربار فتحعلی شاه که با صدور فرمان جهاد مخالفت کرد، میرزا عبدالوهاب خان، ملقب به معتمدالدوله بود. او به حاجی ملا احمد نراقی گفت: چون شما مرجع تقلید هستید و در همه نفوذ کلمه دارید، از صدور فتوای جهاد خودداری کنید تا اینکه دیگران هم به شما تأسّی کنند و از صدور فتوای جهاد منصرف شوند؛ ولی حاج ملا احمد نراقی پیشنهاد معتمد الدوله را نپذیرفت و گفت: وقتی که کافر بر مسلمان حمله‌ور می‌شود وظیفه هر مسلمان این است که به جنگ برخیزد و آن قدر با کفر بجنگد تا اینکه مزاحمت او را از بین ببرد.
میرزا عبدالوهاب خان معتمد الدوله نزد علمای دیگر نیز اقدام کرد و از آقا سید محمد که از بین النهرین آمده بود خواست تا از صدور فتوای جهاد منصرف گردد. ولی علمای روحانی اصرار او را به چشم سوء ظنّ نگریستند.

منبع اصلی این مطلب ظاهراً مجلهٔ مستطاب خواندنیها سال ۴۱، شمارهٔ ۷۴، (۱۳۵۰) است. برخی هم از مقدمهٔ دیوان طاقدیس (تهران: فرهومند، ۱۳۷۴) به نقل از همان منبع.

برخی از مواردی که از این منبع مجعول نقل کرده‌اند:

  • تبارنامهٔ حوزه و روحانیت: از صدر اسلام تا پهلوی اول، عبدالرحیم اباذری، قم: سلمان فارسی، ۱۳۸۹، ص ۲۵۷.
  • گلشن ابرار، جلد ۵، مدخل ملا احمد نراقی.
  • نراقی در جنگ ایران و روس، علی اکبر ذاکری، مجلهٔ حوزه، آذر و اسفند ۱۳۸۰، شمارهٔ ۱۰۷ و ۱۰۸.
  •  
۰ نظر ۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۱
محسن صبوریان
دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ

شیوهٔ نقد کتاب قدمایی: کتاب اسرار الشهادت

درباره کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات مشهور به اسرار الشهادة از آخوند ملا آقای دربندی. دو بند زیر را از کتاب شریف قصص العلماء تنکابنی است. شیوهٔ تنکابنی به عنوان مثالی از روش علما در نقد بسیار جالب است. از چنین کتاب پر ایرادی که به قول خود تنکابنی در آن اخبار «مظنون الکذب» و حتی «قطعی الکذب» آورده، ابتدا تعریف و تمجید فراوان می‌کند. بعد ضعف‌های آن‌را به اختصار می‌گوید.

و دیگر کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات است که در نهایت جودت به تحیر و حسن تحریر و فصاحت و بلاغت و سلاست و جزالت از خامهٔ آن حبر نحریر به عرصهٔ ظهور رسید و اخبار مصیبت را جمع کرده و در ضعاف این اخبار افکار ابکار و تحقیقات بی‌شمار و تدقیق بسیار و جمع بین متنافیات الاخبار فرموده که الی الان کسی به آن سبک کتاب مصیبت ننوشته.

مگر اینکه اخبار غیر معتبره در این کتاب بسیار. و ضعاف بلکه اخباری که مظنون کذب آن‌ها است بلکه گویا بعضی از آن‌ها قطعی الکذب باشند و این مایهٔ کسر قدر آن کتاب گردید و این فقیر را حاشیه بسیار بر آن کتاب است...

قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، در حالات آخوند ملا آقای دربندی.

 

کتاب با آن اخبار کذبش واقعاً قابل دفاع نیست. اما تنکابنی باز هم به حرمت اینکه چندی در کلاس درس نویسنده حاضر شده و نهایتاً به خاطر «زیادتی تغیر و سوء خلق» استاد، کلاس او را ترک کرده، با الفاظی که گذشت کتاب را معرفی می‌کند. بد نیست نقد مرحوم شهید مطهری پیرامون این کتاب را هم نقل کنم. حماسهٔ حسینی جلد ۱ ص ۵۵:

در شصت ، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای‌ روضة الشهداء را باضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت به نام اسرار الشهادة. واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار می‌کند که به اسلام بگرید.
حاجی نوری می‌نویسد که ما در درس حاج شیخ عبدالحسین تهرانی بودیم (که‌ مرد بسیار بزرگواری بوده است) و از محضر ایشان استفاده می‌کردیم که سید روضه‌خوانی اهل حله آمد و کتاب مقتلی به ایشان نشان داد که ایشان ببینند معتبر هست یا نیست. این کتاب نه اول داشت و نه آخر فقط در جایی از آن نوشته بود که فلان ملای جبل عاملی از شاگردان صاحب‌معالم است. مرحوم‌ حاج شیخ عبدالحسین کتاب را گرفت که مطالعه کند.
اولا در احوال آن عالم مطالعه کرد، دید چنین کتابی به نام او ننوشته‌اند و ثانیاً خود کتاب را مطالعه کرد، دید مملو از اکاذیب است. به آن سید گفت این کتاب همه‌اش دروغ است. مبادا این کتاب را بیرون بیاوری و یا از آن چیزی نقل کنی که جایز نیست. و اساسا این کتاب نوشتهٔ آن عالم‌ نیست و مطالبش دروغ است. حاجی نوری می‌نویسد: همین کتاب دست‌ صاحب اسرار الشهادة افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل کرد.

 

حال تصور کنید یکی از این اهل فکر معاصر، می‌خواست این کتاب را نقد کند، چه می‌نوشت؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۲۰:۱۵
محسن صبوریان

مقالهٔ «قرآن و بنیان‌های [تاریخی] نظم اجتماعی: بحثی دربارهٔ آیهٔ ۲۱۳ سورهٔ مبارکهٔ بقره»، در شمارهٔ ۱۹، تابستان ۱۳۹۳ مجلهٔ معرفت فرهنگی-اجتماعی چاپ شده است. این مقاله در همایش علامه طباطبایی و تفسیر المیزان که به همت مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی برگزار شد، ارائه شد. متن کامل مقاله در سایت مجله قابل دسترس است.

چکیده:

با استناد به آیات قرآن می‌توان نشان داد که یکی از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیا، وضع قوانین اجتماعی برای رفع اختلافات انسانی در امور دنیوی و دعوت آنان به سعادت و امر اخروی است. درخور توجه است که حکمایی همچون ابن‌سینا نیز در بحث سیاسات خود از استدلال مشابهی برای توجیه ضرورت نبوت بهره برده‌اند و اندیشمندانی چون ابن‌خلدون این استدلال را رد کرده‌اند. در این مقاله با تکیه بر استدلالات قرآنی و تأکید بر آیهٔ ۲۱۳ سورهٔ مبارکهٔ بقره، به‌ویژه با تفسیر علّامه طباطبائی، نشان داده شده که اولاً مستقل از زمان تشکیل نخستین جوامع انسانی، قانون الهی مبنای شکل‌گیری جوامع اولیه قرار گرفت و بدون قانون الهی امکانی برای رشد تمدن‌های بشری نبود؛ ثانیاً هرگونه نظم موجود در جوامع، ریشه در قوانین الهی دارد که این نظم با بعثت انبیا و انزال کتب آسمانی ممکن شد.

 

۰ نظر ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۱
محسن صبوریان
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۹ ب.ظ

ابن خلدون و تقسیم بندی ارسطویی علوم

مقالهٔ «ابن خلدون و تقسیم‌بندی ارسطویی علوم» در شمارهٔ ۱۷، زمستان ۹۲ مجلهٔ معرفت فرهنگی و اجتماعی چاپ شده است. در ادامه چکیده و کلمات کلیدی و لینک دانلود مقاله قرار دارد. لازم به توضیح است که متاسفانه به دلیل سیاست عجیب مجله در حذف واژه‌های غیرفارسی و غیرعربی میان‌متنی، ارجاع به Politics ارسطو در صفحهٔ ۱۳ به اشتباه به پوئتیک برگردانده شده است. ارجاع صفحهٔ ۱۰ به پولتیکس صحیح است.

 

دریافت متن کامل مقالهٔ ابن خلدون و تقسیم‌بندی ارسطویی علوم.

 

چکیده (مفصل‌تر جکیدهٔ چاپی)

تأسیس علم طبیعی-تجربی عمران با مبانی ارسطویی حاکم بر طبقه‌بندی علوم در قرون وسطی با دشواری‌هایی همراه بود. این دشواری‌ها از طرفی، با توجه به تاریخی بودن علم‌العمران، مربوط به بی‌مقداری ارزش علمی تاریخ در نظر قدما و به ویژه ارسطو بود. تاریخ از نظر ارسطو فاقد کلیت و ضرورت و مجموعه‌ای از روایت‌های جزئی است و از این رو نمی‌تواند به صورت علم درآید. مشکل دوم مربوط به مسئله‌ی دقت، ضرورت و برهانی بودن این علم است. نظم و انتظامی که ابن خلدون در تاریخ اجتماعات مشاهده می‌کرد نه واجد ضرورت برهانی بود و نه سرشتی همچون حکمت عملی داشت. ابن خلدون در امتداد سنت علمی اسلامی سه راه پیش رو داشت. یا باید علم عمران را زیرمجموعه‌ای از علوم عملی یا همان حکمت عملی قرار می‌داد، چنانکه حکمای سلف همچون فارابی در قالب فلسفه‌ی سیاسی چنین راهی را دنبال کردند؛ یا آن‌را ذیل حکمت نظری گردآوری می‌کرد، و یا لاجرم طبقه‌بندی رایج ارسطویی را بر هم می‌زد و طبقه‌بندی جدیدی از علوم ارائه می‌کرد که در آن جایی برای گونه‌ای علم انسانی و در عین حال طبیعی و تجربی باز کند. راه حل ابن خلدون گزینه‌ی سوم بود. هرچند او طبقه‌بندی جامعی از علوم ارائه نمی‌کند، علم عمران را نه زیرمجموعه‌ی حکمت عملی قرار می‌دهد و نه حکمت نظری. ضرورت در علم عمران از نظر ابن خلدون نوعی ضرورت مادی و طبیعی است. به همین دلیل است که در بیشتر بررسی‌های تاریخی در مقدمه، توجه او عمدتاً معطوف به اسباب مادی و ضرورت‌های طبیعی وجود مادی انسان است. در این مقاله نشان خواهیم داد که تأسیس علمی با موضوع و ماده‌ی عمران، نمی‌توانست در قالب تقسیم‌بندی رایج ارسطویی صورت گیرد، چرا که از طرفی نوعی خروج از جنبه‌ی هنجاری علوم عملی و از طرف واجد گرایشی انسانی به علوم طبیعی است.

 

کلمات کلیدی: ابن خلدون، تقسیم‌بندی مشائی علوم، حکمت نظری، حکمت عملی

۰ نظر ۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۰:۱۹
محسن صبوریان

مقاله‌ی بنده و دکتر کچویان تحت عنوان «عبدالرحمن ابن خلدون و مفسران: طه حسین، محسن مهدی و سید جواد طباطبایی» در دومین شمارهٔ مجله‌ی نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان منتشر شد. این مجله را دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر می‌کند.

این مقاله محصول ۴-۵ سال پیش و آغاز مطالعاتم روی مقدمه‌ی ابن خلدون است.

متاسفانه مجله فعلاً فاقد وبسایت است. متن کامل مقاله را از اینجا دریافت کنید. (به روز رسانی، مهر ۹۵. ظاهراً مجله سایت‌دار شد. متن مقاله را از اینجا بگیرید.)

سخن سردبیر سابق مجله (دکتر کچویان)، که به مناسبت انتشار شماره‌ی اول مجله نوشته شده است را روی سایت ایشان مطالعه کنید. سردبیری مجله هم اکنون با دکتر غلامرضا جمشیدی‌ها، ریاست سابق دانشکده‌ی علوم اجتماعی است.

 

چکیده:

کتاب «مقدمه» ابن‌خلدون بیش از دویست‌سال است که به‌طور جدی مورد توجه جامعه‌شناسان، شرق‌شناسان، تاریخ‌نگاران و متفکران مسلمان قرار گرفته است. مفسران ابن‌خلدون کوشیده‌اند تا اندیشه‌ی او را در برخی قالب‌های از پیش‌موجودی نظیر سنت فلسفی و سیاسیِ افلاطونی-ارسطویی، قوم‌گرایی و یا جامعه‌شناسی متجدد کُنتی طبقه‌بندی کنند. چنین طبقه‌بندی‌هایی، بیش از آنکه فروکاستن محتوای «مقدمه» به جامعه‌شناسی پوزیتیوِ کنتی یا مشارکت‌هایی در علوم دوره‌ی میانه باشد، ساختار محتوای درونیِ «مقدمه» را که بعضاً در تعارض با چنین دیدگاه‌هایی است، نادیده می‌گیرد. در این مقاله سه نمونه از دیدگاه‌های مفسران مشهور ابن‌خلدون را که وجوه معرفتی، جامعه‌شناختی و تاریخی «مقدمه» را موردتوجه قرار داده‌اند، نقادانه مورد توجه قرار داده‌ایم. مقاله نشان می‌دهد که هر یک از این تفاسیر مبتنی بر چه پیش‌فرض‌هایی، اجتهاد را بر نصّ مقدم می‌دارند. سید جواد طباطبایی در راستای پروژه‌ی زوال اندیشه‌ی سیاسی در جهان اسلام، تلاش فکری ابن‌خلدون را ناکافی دانسته و به‌زعم ما با مهندسیِ معکوس تاریخ، به داوری مبانی معرفت‌شناختی «مقدمه» نشسته است. محسن مهدی و طه حسین نیز که هر یک شهرت جهانی دارند، از جانب فلسفه‌ی کلاسیک اسلامی و ناسیونالیسمِ عربی به سراغ «مقدمه» رفته‌اند و وجوهی از حقیقت آن را، به بهای نادیده‌گرفتن وجوه دیگر، روشن کرده‌اند.

 

کلمات کلیدی:

مقدمه‌ی ابن‌خلدون، تفسیر مقدمه‌ی ابن خلدون، طه حسین، محسن مهدی، سید جواد طباطبایی.

۰ نظر ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۹
محسن صبوریان
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۱۸ ب.ظ

سرشت تبیین تاریخی در اندیشه‌ی ابن خلدون

مقاله‌ی بنده و دکتر جمشیدی‌ها تحت عنوان «سرشت تبیین تاریخی در اندیشه‌ی ابن خلدون» در مجله‌ی تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری (که نام یک شماره در میان مجله‌ی تاریخ اسلام) دانشگاه الزهرا (س) منتشر شد. متاسفانه مجله وبسایت به‌روزی ندارد. روی مگیران هم علی‌رغم گذشت چند ماه از انتشار مجله، هنوز نمایه نشده است. این مقاله به نوعی بسط و تعدیل نظریه‌ی مرحوم محسن مهدی پیرامون «برهان تاریخی» و «تعلیل تاریخی» در اندیشه‌ی ابن خلدون است.

متن کامل مقاله را از اینجا دریافت کنید.


چکیده

ابن‌خلدون در مقدمه‌ی خود گونه‌ای از اندیشه‌ی تاریخی را مطرح کرده است که با تاریخ‌نگاری رایج عصر خود و حتی پس از آن، تفاوت‌های آشکاری دارد. در این شیوه به جای تأکید بر وقایع و فقط نقل اخبار، بر یافتن سرشت وقایع تاریخی، علت وقوع آن و تأثیرات آن بر حوادث دیگر تأکید می‌شود. این رویکرد به تاریخ که می‌توان تاریخ علمی، سنجیده و اندیشیده و به بیان دیگر منطق تاریخ خواند، روشی دارد که مقدمه‌ی ابن‌خلدون در بیان گام‌ها و چند و چون آن صراحتی ندارد. هرچند محتوای مقدمه‌ی ابن‌خلدون، تأسیس علمی تحت عنوان علم عمران است که بتوان به کمک آن تاریخ نقلی را به سطح تاریخ برهانی و عقلی ارتقاء داد، اما ابن‌خلدون جدای از فقراتی که به نقل اخبار گذشته اختصاص می‌دهد، هیچ‌گاه به صراحت از روش چگونگی توضیح و تبیین تاریخی سخن نمی‌گوید. بدین ترتیب علم عمران متکفل شناخت سرشت اجتماعات بشری و طبایع انسانی می‌شود که خود به فهم تاریخی ما کمک می‌کند. اما مسئله‌ی دشوار این است که پس از آگاهی از سرشت و طبایع جوامع انسانی چگونه به نقد اخبار تاریخی و تبیین واقعیت‌های تاریخی بپردازیم؟ به بیان دیگر علم عمران ابن‌خلدون، چه رویکردی برای تبیین خبر تاریخی، چه از دیدگاه منفی و نقادی و چه از دیدگاه مثبت و ایجابی دارد؟ در این مقاله کوشیده‌ایم از خلال مقدمه، به منطق تبیین و علیت تاریخی در اندیشه‌ی ابن‌خلدون پی ببریم. نتیجه‌ی بررسی مقدمه نشان می‌دهد که منطق علم عمران، نوعی حکمت در معنای عام است که واجد ضرورت مادی و طبیعی است، نه ضرورت عقلی و نظری. هدف علم عمران نیز برهانی کردن تاریخ است، ولی ماده‌ی این برهانی‌سازی تنها عقل نیست، بلکه هم علوم عقلی (مانند فلسفه‌ی طبیعی) و هم علوم نقلی (نظیر فقه و نصوص دینی) در این برهانی‌سازی به کمک مؤلف مقدمه می‌آیند.

واژگان کلیدی: مقدمه‌ی ابن‌خلدون، تاریخ نقلی، منطق تاریخ، تبیین تاریخی، علیت تاریخی.

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۸
محسن صبوریان