بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

Moritz von Kotzebueاز کتاب مسافرت به ایران، نوشتهٔ مُریتز فون کُتزبوئه* (فرزند اوگوست فون کُتزبوئه)، از همراهان سفیر کبیر روسیه که در سال ۱۸۱۷ به ایران و درباره فتحعلی شاه آمدند:

منجم دست روى صفحه‏اى از کتاب خود که پر از نقاط سیاهى که شاید صور شیاطین بود نهاده پرسید علت وزش بادها چیست؟ گفتم انقباض و انبساط متناوب حجم هوا که زمانى از حرارت اشعه آفتاب منبسط و زمانى از غروب‏ کردن آفتاب و نقصان درجه حرارت منقبض شده تخلیه حاصل میشود و هوا بشدت یا ضعف رو بدان قسمت مى‏رود در چنین موارد وضعیتى که حادث میشود باد مى‏نامیم و بامتدادات مختلفه ممکنست سیر کند، بعلاوه گفتم هواى اطراف کره زمین حدى دارد که از آن ببعد ابر و پس از آن خلأ شروع مى‏شود که محیط گردش دیگر ستارگانست.

منجم ایرانى فریاد برآورد و گفت عجب خلط مبحثى مى‏کنند، اروپائیان به آثار توجهشان خیلى کم است و بیشتر مبدأ و سبب را جستجو مى‌‏کنند، حتى در موضوع چیزهایى که بچشم مى‌‏بینند. ولى بدانید که باد ماده‏‌اى است که به‌خودى خود وجود داشته و دائم در حرکت است و تمام فضائى را که اشیاء مرئى و غیر مرئى در آن حرکت مى‌‏کند فرامی‌گیرد. اگر باد نبود ستارگان دنباله‌‏دار را چه چیز مى‌‏آورد، فقط باد است که در گردش خود هادى و محافظ آنها است، گاه قدرتشان را کم و گاه زیاد مى‌‏کند چه باد از اعظم نعماى الهى است.

این تعبیر منجم در آب و هوایى به گرمى ایران که اگر باد نبود مردم هلاک می‌شدند عقلى بنظر می‌رسد.

منجم در اداى آخرین کلمات خود کتاب را ورق زده از مشاهدهٔ صفحه‌‏اى که بر آن کراتى منقوش و صورت مهیبى هم بالاى آن کشیده بودند آثار وجد و سرور در صورتش پدید آمد، پرسید در موضوع گردش اجرام سماوى چه گمان می‌کنید؟ آیا می‌گوئید آفتاب متحرک است یا ساکن؟ گفتم بقولى که منجمین ما نیز برآنند بی ‏حرکت است. گفت ما چنین نمى‌‏پنداریم، مگر همه چیز براى زمین و سلطان با اقتدار ما خلق نشده؟ آیا طبیعى نیست که زمین مرکز عالم باشد؟ خدا را بآنچه کرده باید شکر کرد.

* Moritz von Kotzebue

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۵۵
محسن صبوریان
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۷ ق.ظ

یوسف پادری کیست؟

پادری هنری مارتین در کل ۱۱ ماه در ایران بود و بیشتر این زمان را در شیراز. وقتی قصد تهران کرد، از اصفهان هم عبور کرد، حال آن‌که در آن شهر از قبل ژوزف سباستیانی* معروف به یوسف پادری، حضور داشت (Amanat, Mujtahids and Missionaries) و ظاهراً با علمای اصفهان، از جمله ملا علی نوری به مناظره نشسته بود. این موضوع باعث شده برخی منابع میان این دو نفر خلط کنند.

در این بین مرحوم حائری به تردید افتاده، (نخستین رویارویی، ۵۲۶) و برخی نویسندگان به خطا رفته‌اند. تنکابنی در تذکرهٔ ملا احمد نراقی، میان مارتین و سباستیانی خلط کرده و می‌نویسد: «پادری به لباس مبدل چند سال در خدمت آخوند ملا علی نوری تلمذ نموده» (قصص العلماء، ۱۲۹) مفتون دنبلی، در مآثر سلطانیه از «یوسف نام پادری» کرده که به اصفهان آمده و نزد علمای آنجا به تحصیل پرداخت. (نخستین رویارویی، ۵۲۶) یوسف پادری، کشیشی کاتولیک ایتالیایی بود که به نوشتهٔ جیمز موریه، حداقل ۱۵ سال در محلهٔ ارمنی‌نشین جلفای اصفهان ساکن بود و در آن‌جا متولی کلیسایی بازمانده از یک سده پیش بود. (سفرنامه جیمیز موریه ج۲، ۱۸۴) طبق همان گزارش، پادری یوسف در حدود سال ۱۸۱۲ یا ۱۸۱۳ درگذشت. میرزا محمد اخباری هم در اصفهان با یوسف پادری ملاقاتی داشته و از جزیرهٔ خضراء از او پرسش‌هایی کرده است: «و این خاکسار ... جزیرهٔ خضراء را ... از پادری یوسف مسیحی انگریزی که اعلم نصارا بود نظر به قرب ولایت فرنگ به آن‌جا تحقیق نمودم، به تفصیل بیان آن نمود.» (روضات ج۷، ۱۳۶-۱۳۷)

 

* Joseph Sabastiani

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۷
محسن صبوریان
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ

هنری مارتین پادری و فتنه‌گری از کودکی تا پیری

هنری مارتینهنری مارتین پادری،[1] (۱۱۹۶ه‍ / ۱۷۸۱م‍ – ۱۲۲۷ه‍ / ۱۸۱۲م‍) کشیش پروتستان و مبلغ پرشور مسیحی بود. او در کمبریج زبان‌های فارسی و عربی را آموخته بود، به طوری که هنگامی که در خدمت کمپانی هند شرقی بود، جملات کتاب مقدس را به هفت زبان، از جمله فارسی، عربی و هندی ترجمه می‌کرد. (حائری: نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران، ۵۰۹-۵۱۲) او به قصد ویرایش و تصحیح ترجمهٔ فارسی خود از عهد جدید، عزم ایران کرد و در سال ۱۲۲۶، با معرفی‌نامه‌های از جان ملکم به ایران آمد و وارد شیراز شد. در آنجا از مجتهد میان‌مایه و «زاهد ساده»ای رساله‌ای دربارهٔ نبوت پیامبر اسلام طلب کرده است. او نیز «دفتری پریشان از اخبار قدما و اقوال علما جمع کرده» و تقدیم داشته. (قائم مقام فراهانی: منشآت قائم مقام، ۳۳۶) پس از آن، کشیش جوان ردیه‌ای موسوم به میزان الحق بر این رساله نوشت. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۲۳) رسالهٔ ضعیف مجتهد شیرازی و ردیهٔ هنری مارتین نصرانی، به علاوهٔ علاقهٔ زیاد او به بحث و جدل با دیگران و تبلیغ مذهب مسیحی، باعث صدور رساله‌های مختلفی از علمای شیعی شد. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۲۴)

 

حین بررسی احوالات این میسیونر پرشور و جدلی مسلک، به یکی دو مقالهٔ به اصطلاح «علمی-پژوهشی» برخوردم قاعدتاً داوری می‌شوند. خطاهای فاحشی در این دو مقاله بود که اشاره می‌کنم.

عنوان مقالهٔ اول «نگاهی به مجادلات قلمی هنری مارتین و عالمان عصر قاجار دربارهٔ نبوت خاصه» است و نویسنده آن‌را مأخوذ از پایان‌نامهٔ دکتری خود دانسته. با توجه به اینکه رسالهٔ دکتری او «گفتگوی اسلام و مسیحیت در ایران عصر قاجار» بوده، قاعدتاً باید به تاریخ پادشاهان قاجار و مهم‌تر از آن شرح حال اجمالی هنری مارتین، که مقاله‌ای دربارهٔ آن نوشته است آشنا باشد. حتی اگر نباشد، باید این مقاله در فرایند داوری به داوری سپرده شود که با ادبیات تاریخ قاجار آشنایی داشته باشد. بگذریم. نویسنده در صفحهٔ آغازین مقاله (ص ۳۰) تاریخ تولید مارتین را به خطا ۱۷۱۸ مسیحی و به درستی ۱۱۹۶ هجری قمری ثبت می‌کند. احتمالاً اشکال تایپی در مرحلهٔ ویرایشی بوده است. در همان صفجه می‌نویسد «در سال ۱۸۰۳ به منصب کشیشی در آمد... مدتی بعد به عنوان کشیش ارتش کمپانی هند شرقی راهی هندوستان شد.» این «مدتی بعد» طبق همان منبع حائری، ۱۸۰۵ است. دو صفحه پایین‌تر (ص ۳۲) می‌نویسد: «مارتین در سال پنجم اقامت خود در هند به سختی به بیماری سل مبتلا گشت. او سخت از کندی کار ترجمهٔ کتاب مقدس به فارسی آزرده خاطر بود و به همین دلیل تصمیم گرفت برای تکمیل کار به ایران سفر کند.» طبق این قول نویسنده، مارتین باید حدود سال ۱۸۱۰ به ایران آمده باشد. این هم اختلاف زیادی نیست؛ به هر حال مارتین در سال ۱۸۱۱/۱۲۲۶ به ایران آمد. (نخستین رویارویی‌ها، ۵۱۰)

سپس می‌نویسد: «مارتین سرانجام مقارن پادشاهی مظفرالدین شاه ... به بوشهر وارد شد... پس از آن در ۱۸۸۱ به شیراز رفت.» (ص ۳۲)

حکایت غریبی است این حکایت مارتین. می‌دانیم که نه مظفرالدین شاه در ۱۸۸۱ پادشاه ایران بود، نه مارتین که سال ۱۸۱۱ از هند خارج شد، سفرش ۷۰ سال طول کشید تا اینکه در ۱۸۸۱ وارد ایران شود. آن بیچاره یک سال در ایران ماند و در سال ۱۸۱۲ به فاصلهٔ کمی پس از خروج از ایران درگذشت. خلاصه این مقالهٔ پژوهشی حکایت همان خسن و خسین است...

 

برسیم به مقالهٔ «علمی-پژوهشی» دوم. وضع این مقاله کمی بهتر است. عنوانش «میرزای قمی و حوادث سیاسی، اجتماعی و مذهبی عصر او» است و نام دو استاد دانشگاه و یک دانشجوی دکتری را یدک می‌کشد. هر سه نفر متخصص رشتهٔ تاریخ هستند. در این مقاله می‌خوانیم «مارتین در مدت اقامت یازده ماههٔ خود در شیراز با طرح شبهاتی در رسالت پیامبر اسلام (ص) و انکار معجزات او، مورد توجه علما و مدافعین شریعت قرار گرفت و ... سپس [در] سفری که به اصفهان و کرمانشاه داشته با آقا محمد علی کرمانشاهی، فرزند استاد کل وحید بهبهانی به مناظره پرداخت و آقا محمد علی رسالة النبویة را در رد سخنان مارتین به رشتهٔ تحریر در آورد.»

این هم حکایت همان خسن و خسین است. آقا محمد علی در ۱۲۱۶ مرحوم شده درحالی‌که مارتین اولین بار ده سال بعد در ۱۲۲۶ به ایران آمده است. اشتباه مؤلف(‍ان) در نقل بی‌دقت از کتاب مرحوم حائری و خلط ملکم با مارتین است. حائری در نخستین رویارویی‌ها می‌نویسد: «ملکم و همراهانش در ۱۲۱۶ ... در کرمانشاه به منزل آقا محمد علی کرمانشاهی... رفتند. در آن گردهمایی، سخن از دین و آیین پیش آمد که دستاورد آن یک رسالهٔ نبویه بود که آقا محمد علی برای ملکم و دوستانش به رشتهٔ نگارش کشید.» (۵۲۲)


[1] پادُری / فادُری عنوان کلی برای مبشران و میسیونرهای مسیحی بود که در در عصر صفوی و قاجار برای تبلیغ آیین عیسوی به ایران می‌آمدند. ظاهراً این واژه از همان Pater لاتینی یا Father انگلیسی اخذ شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۷
محسن صبوریان
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ

ژول بونو ایران شناس فرانسوى کیست؟

در برخی مقالات و کتاب‌ها پیرامون ملا احمد نراقی، صاحب کتاب عوائد الایام، مطلبی به نقل از یک «ایران شناس فرانسوی» به نام «ژول بونو» آمده که ظاهراً وجود خارجی ندارد و ساخته و پرداختهٔ یک مجلهٔ عامه‌خوان است. مطلبی که نقل می‌کنند چنین است:

حاج ملا احمد نراقی که مرجع تقلید محسوب می شد و او را آیةالله می خواندند به اتفاق علمای دیگر فتوای جهاد دادند. یکی از رجال دربار فتحعلی شاه که با صدور فرمان جهاد مخالفت کرد، میرزا عبدالوهاب خان، ملقب به معتمدالدوله بود. او به حاجی ملا احمد نراقی گفت: چون شما مرجع تقلید هستید و در همه نفوذ کلمه دارید، از صدور فتوای جهاد خودداری کنید تا اینکه دیگران هم به شما تأسّی کنند و از صدور فتوای جهاد منصرف شوند؛ ولی حاج ملا احمد نراقی پیشنهاد معتمد الدوله را نپذیرفت و گفت: وقتی که کافر بر مسلمان حمله‌ور می‌شود وظیفه هر مسلمان این است که به جنگ برخیزد و آن قدر با کفر بجنگد تا اینکه مزاحمت او را از بین ببرد.
میرزا عبدالوهاب خان معتمد الدوله نزد علمای دیگر نیز اقدام کرد و از آقا سید محمد که از بین النهرین آمده بود خواست تا از صدور فتوای جهاد منصرف گردد. ولی علمای روحانی اصرار او را به چشم سوء ظنّ نگریستند.

منبع اصلی این مطلب ظاهراً مجلهٔ مستطاب خواندنیها سال ۴۱، شمارهٔ ۷۴، (۱۳۵۰) است. برخی هم از مقدمهٔ دیوان طاقدیس (تهران: فرهومند، ۱۳۷۴) به نقل از همان منبع.

برخی از مواردی که از این منبع مجعول نقل کرده‌اند:

  • تبارنامهٔ حوزه و روحانیت: از صدر اسلام تا پهلوی اول، عبدالرحیم اباذری، قم: سلمان فارسی، ۱۳۸۹، ص ۲۵۷.
  • گلشن ابرار، جلد ۵، مدخل ملا احمد نراقی.
  • نراقی در جنگ ایران و روس، علی اکبر ذاکری، مجلهٔ حوزه، آذر و اسفند ۱۳۸۰، شمارهٔ ۱۰۷ و ۱۰۸.
  •  
۰ نظر ۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۱
محسن صبوریان