میزگرد «فرهیختگان» با جبار رحمانی و محسن صبوریان درباره دین و وقایع 1401: جامعه نمیخواهد بیدین باشد
گفتگویی به میزبانی روزنامه فرهیختگان با دکتر جبار رحمانی داشتم در مورد نقش دین در ناآرامیهای موسوم به زن-زندگی-آزادی. این گفتگو در صفحات ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ روزنامه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ منتشر شد.
محمدحسین نظری، خبرنگار: یکی از جنبههایی که در ماههای گذشته درباره حوادث 1401 در گفتوگوها کمتر به آن پرداخته شده، سویههای دینی این حوادث بوده است. سوال این است که آیا پایگاههای دینی و دین بهمثابه مرجع بیرونی نسبتی با این حوادث داشت و آیا از رفتارها، شعارها و مواضع لیدرها و کنشگران این حوادث میتوان نکتهای در این باره استنتاج کرد؟ آیا حوادث اخیر به معنی گرایش عموم جامعه ایران به بیدینی است؟ برای پاسخ به این سوالات سراغ محسن صبوریان، عضو هیاتعلمی دانشکده علوم اجتماعی تهران و جبار رحمانی عضو هیاتعلمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم رفتیم. مشروح این نشست را در ادامه از نظر میگذرانید.
بهعنوان مقدمه خوب است از هر دو بزرگوار بپرسیم که دین در اعتراضات اخیر چه جایگاهی داشته و میان جریانات اخیر و دین چه نسبتی برقرار است و ریشه این نارضایتیها و اعتراضات چه نسبتی با دین داشته است؟
جبار رحمانی به نظر من باید از چند وجه به این مساله نگاه کنیم؛ وجه اول این است که آیا این مناقشه محتوا و هدف دینی داشت یا نه؟ وجه دوم این است که اقشاری که درگیر این مناقشه و جنبش بودهاند چه آنهایی که از طریق این جنبش به وضعیتی تحمیلی اعتراض داشتهاند و چه آنهایی که بهواسطه موقعیت یا عقایدشان درمقابل این جنبش قرار گرفتهاند، آیا هویت دینی و سبکهای دینداری خاص خود را دارند یا نه؟ من از این دو وجه به قضیه نگاه میکنم.
در تحلیلها دیدهام که برخی این جنبش را به نزاع بین دین و بیدینی و نزاع بین اخلاق و بیاخلاقی تقلیل میدهند. این کلیشه تحلیلی، درست نیست و به تعبیری برای فهم واقعیت موجود کلیشهای غیراخلاقی است. دادههای موجود نشان نمیدهد که در جامعه ایرانی دین امری خنثی باشد. اگر بین سه سطح از تجلی دین در جامعه ایرانی تفکیک قائل شویم، بهتر میشود مساله را فهمید.
یک سطح از تجلی دین را داریم که آدمهای ما و گروهها و اقشار مختلف آن را در زیست روزمره خود تجربه میکنند. مناسبتها، باورها و عقاید خود را دارند و برحسب آنها شروع به معنابخشی به زندگی میکنند. این چیزی است که میشود به آن دین زیسته مردمی گفت، از طرفی دینی داریم که در نهادهای سنتی ما متجلی است و میتوانیم نهاد روحانیت را مثالی از آن بزنیم. دینی که سازوکاری نهادی دارد و اقتصاد سیاسی خود را دارد و نقش و جایگاه خود را در جامعه دارد و میتواند تحولات جامعه را متاثر کند. دین سومی که میتوان در جامعه درمورد آن بحث کرد، دین رسمی است. دینی که سازوکار ایدئولوژیک و روایتی از دین را ایجاد کرده است و با آن از سویی به قدرت سیاسی حاکم مشروعیت میدهد و از سوی دیگر الگوهایی را از دل آن برای کنترل جامعه و صورتبندی نظم اجتماعی تولید میکند.