هانا آرنت و وضع بشر
متن زیر را به عنوان مقدمه بر پروندهی «اصحاب اندیشهی» کتاب ماه علوم اجتماعی ۵۱ و ۵۲ (خرداد و تیر ۹۱) نوشتم. لازم به توضیح است که مسعود علیا واپسین کتاب آرنت، یعنی حیات ذهن، را هم اخیراً ترجمه کرده و ققنوس آنرا منتشر کرده است.
۱. هانا آرنت یکی از اصیلترین و مناقشهبرانگیزترین اندیشمندان سیاسی و اجتماعی معاصر است. او در ۱۹۰۶ در خانوادهای یهودی در هانوفر آلمان متولد شد؛ در دانشگاه ماربورگ تحت نظر هایدگر فلسفه خواند. پس از آن به هایدلبرگ رفت و رسالهی دکتریش را تحت عنوان «مفهوم عشق در اندیشهی سنت آگوستین» (۱۹۲۹) زیر نظر کارل یاسپرس نگاشت. به دلیل تحقیقاتش در باب یهودیستیزی، تحت تعقیب گشتاپو قرار گرفت و به فرانسه گریخت و نهایتاً در ۱۹۴۱ به همراه مادر و همسرش به ایالات متحده نقل مکان کرد. در آمریکا کتاب ریشههای توتالیتاریسم را در ۱۹۵۱، یعنی سالی که شهروند آمریکا شد، منتشر کرد و همین کتاب شهرت فراوانی را برای او در محافل روشنفکری به دنبال داشت. از آن پس به عنوان یک چهرهی فرهیخته در دانشگاههای مختلف آمریکا همچون ییل، نورثوسترن، نیوسکول، برکلی، پرینستون و شیکاگو به تدریس پرداخت و کتابهای وضع بشر (۱۹۵۸)، میان گذشته و آینده (۱۹۶۱) و دربارهی انقلاب (۱۹۶۸) را منتشر ساخت. وی در ۱۹۷۵ درگذشت و در نیویورک به خاک سپرده شد.
۲. در مقایسه با بسیاری از متفکرین سیاسی معاصر، خوشبختانه حجم قابل قبولی از آثار آرنت به فارسی ترجمه شده است. [دربارهی] خشونت (عزتالله فولادوند)، [دربارهی] انقلاب (فولادوند)، کارل مارکس و سنت اندیشهی سیاسی در غرب (فولادوند؛ ترجمه شده و قریب سه سال هم از مجوز چاپ آن میگذرد، اما هنوز به چاپ نرسیده)، بخشی از [خاستگاههای] توتالیتاریسم (محسن ثلاثی)، میان گذشته و آینده (سعید مقدم) و وضع بشر (مسعود علیا). از این میان به جز کتاب کارل مارکس و سنت اندیشهی سیاسی در غرب که هنوز به انگلیسی هم منتشر نشده و مترجم از روی نسخههای دستنویس آرنت اقدام به ترجمه کرده، بقیهی کتابها از جمله آثار مهم آرنت محسوب میشوند و وضع بشر به عنوان شاهکار آرنت شناخته میشود. که در سال ۱۳۸۹ چاپ شد و یک سال بعد به چاپ دوم رسید. خوشبختانه علیا کتاب حیات ذهن آرنت را نیز در دست ترجمه دارد.
۳. اما چرا آرنت؟ یکی از مهمترین دلایل گشودن پروندهای برای آرنت، ترجمهی شاهکار او یعنی وضع بشر به قلم مترجمی توانا بود. نگارنده به طور تصادفی چندید پاراگراف کتاب را با متن اصلی مطابقت دادم و نتیجهی ترجمه را بسیار رضایتبخش یافتم. شاید یکی از دلایلی که مترجمین به جای وضع بشر بیشتر به سایر کتابهای آرنت پرداختهاند، دشواریهای ترجمهی چنین کتابی است.
آرنت با آگاهی عمیق از فلسفهی یونان و روم باستان و پای داشتن در فلسفهی اگزیستانسیالیستی آلمانی، اثری را خلق کرده است و در آن یکی از جدیترین چالشها و تناقضات تجدد پرداخته است. آرنت در این کتاب به تفکیک سه فعالیت اساسی انسان یعنی زحمت (labor)، کار (work) و عمل/کنش (action) میپردازد و حدود دو ثلث از کتاب را به شرح هر یک اختصاص میدهد. اولین فعالیت متناظر با حیات زیستی و بیولوژیک اوست، دومی متناظر با سازنده بودن انسان و ساختن جهان مصنوع توسط اوست و نهایتاً سومی نیز متناظر با انسان بما هو انسان بودن ماست. مهمترین خصیصهی انسان عمل است و هردوی فعالیتهای دیگر پیشنیاز این فعالیت است: «عمل، آن یگانه فعالیتی که بدون واسطهی اشیاء یا مواد میان انسانها جریان دارد، متناظر است با وضع بشریِ تکثر، متناظر با این امر واقع که انسانها، و نه انسان، بر کرهی زمین به سر میبرند و ساکن جهانند.» (وضع بشر، ص ۴۴) آرنت توضیح میدهد که چگونه مفهوم حیوان سیاسی ارسطو، در آکویناس به حیوان اجتماعی تغییر یافت (همان، ص ۶۶) و چگونه والاترین ساحت فعالیت انسانی یعنی انسان کنشگر ابتدا و با افلاطون و پس از آن در روم به انسان سازنده و سپس در دو سدهی اخیر به انسان زحمتکش بدل شده است. یعنی به جای آنکه فعالیت زیستی پیشنیاز رسیدن به انسان متکثر و عمل کننده در ساحت سیاسی تبدیل شود، با امتداد حوزهی خصوصی به حوزهی عمومی (که در مدرنیته اتفاق میافتد)، حوزهی عمل سیاسی انسانها تبدیل به ادامهی تدبیر منزل و درواقع زحمت زیستی میشود: «با برآمدن جامعه، یعنی با برکشیده شدن خانه (oikia) یا فعالیتهای ناظر بر تدبیر منزل به سطح حیطهی عمومی، خانهداری و تمام اموری که قبلاً به قلمروی خصوصی خانواده مربوط میشدند به صورت مشغلهای «جمعی» در آمدهاند.» (همان، ص ۷۵) آرنت شواهدی از افول زندگی سیاسی و گسترش ساحت خصوصی به عمومی را در میان هنرها گوشزد میکند: «شکوفایی حیرتانگیز شعر و موسیقی از اواسط قرن هجدهم تا تقریباً ثلث آخر قرن نوزدهم، که با شکلگیری رمان، این یگانه قالب هنریِ سراپا اجتماعی، همراه بود و با زوالِ همانقدر نظرگیرِ همهی هنرهای عمومیتر، مخصوصاً معماری، قرین افتاد، به حد کافی گواه رابطهی نزدیک امر اجتماعی و امر شخصی است.» (همان، ص ۸۲) شکل گیری علم اقتصاد نیز به تبع شکلگیری مفهوم جامعه و اهمیت تدبیر منزل در امور اجتماعی حاصل شد. از آنجایی که انسانهای «همرنگ با جماعت» مدرن دیگر موجودیتهای متمایز و متکثر تلقی نمیشدند، میتوان آنها را با قواعد آماری استاندارد سنجید و این اساس علم اقتصاد و علوم اجتماعی آماری مدرن است. (همان، ص ۸۵)
۴. اما شاهکارِ وضع بشر اثری است که حقیقتاً ارزش یکبار خواندن را دارد و به سختی میتوان آنرا خلاصه کرد. هرچند در این پرونده خلاصهای از این کتاب عرضه شده است که میتواند مدخلی به خواندن این اثر تلقی شود، اما ظرافتهای اثر چندان زیادند که هر شکلی از خلاصهسازی اثر به محتوای آن لطمه میزند. در این پرونده شرح مختصری از وضع بشر به همراه دو ترجمه از مقالاتی پیرامون آرنت آورده شده. آرنت و ملیگرایی که از یکی از مقالات کتاب مساهمت کمبریج به هانا آرنت انتخاب شده و دلیل این انتخاب هم موضوع آرنت و صهیونیسم است. آرنت، همچون اشتراوس، یهودی بود و به یک معنا هویتگرا بود و علیرغم اینکه در جوانی شورمندی خاصی نسبت به صهیونیسم داشت، با شکلگیری دولت اسرائیل از صهیونیسم سیاسی رویگردان شد و همچون اشتراوس به نوعی صهیونیسم فرهنگی پایبند ماند. به عنوان مثال آرنت و تعدادی دیگر از روشنفکران یهودی آمریکا از جمله آینشتاین، پس از سفر مناخیم بگین، رهبر حزب آزادی اسرائیل، به این کشور در 1948، نامهی سرگشادهی شدیداللحنی علیه او و حزبش در روزنامهی نیویورک تایمز منتشر کردند که رویگردانی عمیق او از فاشیسم جدید اسرائیلی را نشان میدهد. نهایتاً مقالهی آرنت و منش مدرنیته از کتابی تحت عنوان آرنت و چالش مدرنیته انتخاب شده که به ویژه با توجهی که پروندهی اصحاب اندیشهی این شماره به کتاب وضع بشر دارد سازگار است.