بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب ماه علوم اجتماعی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۴۵ ب.ظ

هانا آرنت و وضع بشر

متن زیر را به عنوان مقدمه بر پرونده‌ی «اصحاب اندیشه‌ی» کتاب ماه علوم اجتماعی ۵۱ و ۵۲ (خرداد و تیر ۹۱) نوشتم. لازم به توضیح است که مسعود علیا واپسین کتاب آرنت، یعنی حیات ذهن، را هم اخیراً ترجمه کرده و ققنوس آن‌را منتشر کرده است.

 



۱. هانا آرنت یکی از اصیل‌ترین و مناقشه‌برانگیزترین اندیشمندان سیاسی و اجتماعی معاصر است. او در ۱۹۰۶ در خانواده‌ای یهودی در هانوفر آلمان متولد شد؛ در دانشگاه ماربورگ تحت نظر هایدگر فلسفه خواند. پس از آن به هایدلبرگ رفت و رساله‌ی دکتریش را تحت عنوان «مفهوم عشق در اندیشه‌ی سنت آگوستین» (۱۹۲۹) زیر نظر کارل یاسپرس نگاشت. به دلیل تحقیقاتش در باب یهودی‌ستیزی، تحت تعقیب گشتاپو قرار گرفت و به فرانسه گریخت و نهایتاً در ۱۹۴۱ به همراه مادر و همسرش به ایالات متحده نقل مکان کرد. در آمریکا کتاب ریشه‌های توتالیتاریسم را در ۱۹۵۱، یعنی سالی که شهروند آمریکا شد، منتشر کرد و همین کتاب شهرت فراوانی را برای او در محافل روشنفکری به دنبال داشت. از آن پس به عنوان یک چهره‌ی فرهیخته در دانشگاه‌های مختلف آمریکا همچون ییل، نورث‌وسترن، نیوسکول، برکلی، پرینستون و شیکاگو به تدریس پرداخت و کتاب‌های وضع بشر (۱۹۵۸)، میان گذشته و آینده (۱۹۶۱) و درباره‌ی انقلاب (۱۹۶۸) را منتشر ساخت. وی در ۱۹۷۵ درگذشت و در نیویورک به خاک سپرده شد.

۲. در مقایسه با بسیاری از متفکرین سیاسی معاصر، خوشبختانه حجم قابل قبولی از آثار آرنت به فارسی ترجمه شده است. [درباره‌ی] خشونت (عزت‌الله فولادوند)، [درباره‌ی] انقلاب (فولادوند)، کارل مارکس و سنت اندیشه‌ی سیاسی در غرب (فولادوند؛ ترجمه شده و قریب سه سال هم از مجوز چاپ آن می‌گذرد، اما هنوز به چاپ نرسیده)، بخشی از [خاستگاه‌های] توتالیتاریسم (محسن ثلاثی)، میان گذشته و آینده (سعید مقدم) و وضع بشر (مسعود علیا). از این میان به جز کتاب کارل مارکس و سنت اندیشه‌ی سیاسی در غرب که هنوز به انگلیسی هم منتشر نشده و مترجم از روی نسخه‌های دست‌نویس آرنت اقدام به ترجمه کرده، بقیه‌ی کتاب‌ها از جمله آثار مهم آرنت محسوب می‌شوند و وضع بشر به عنوان شاهکار آرنت شناخته می‌شود. که در سال ۱۳۸۹ چاپ شد و یک سال بعد به چاپ دوم رسید. خوشبختانه علیا کتاب حیات ذهن آرنت را نیز در دست ترجمه دارد.

۳. اما چرا آرنت؟ یکی از مهم‌ترین دلایل گشودن پرونده‌ای برای آرنت، ترجمه‌ی شاهکار او یعنی وضع بشر به قلم مترجمی توانا بود. نگارنده به طور تصادفی چندید پاراگراف کتاب را با متن اصلی مطابقت دادم و نتیجه‌ی ترجمه را بسیار رضایت‌بخش یافتم. شاید یکی از دلایلی که مترجمین به جای وضع بشر بیشتر به سایر کتاب‌های آرنت پرداخته‌اند، دشواری‌های ترجمه‌ی چنین کتابی است.

آرنت با آگاهی عمیق از فلسفه‌ی یونان و روم باستان و پای داشتن در فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستی آلمانی، اثری را خلق کرده است و در آن یکی از جدی‌ترین چالش‌ها و تناقضات تجدد پرداخته است. آرنت در این کتاب به تفکیک سه فعالیت اساسی انسان یعنی زحمت (labor)، کار (work) و عمل/کنش (action) می‌پردازد و حدود دو ثلث از کتاب را به شرح هر یک اختصاص می‌دهد. اولین فعالیت متناظر با حیات زیستی و بیولوژیک اوست، دومی متناظر با سازنده بودن انسان و ساختن جهان مصنوع توسط اوست و نهایتاً سومی نیز متناظر با انسان بما هو انسان بودن ماست. مهم‌ترین خصیصه‌ی انسان عمل است و هردوی فعالیت‌های دیگر پیش‌نیاز این فعالیت است: «عمل، آن یگانه فعالیتی که بدون واسطه‌ی اشیاء یا مواد میان انسان‌ها جریان دارد، متناظر است با وضع بشریِ تکثر، متناظر با این امر واقع که انسان‌ها، و نه انسان، بر کره‌ی زمین به سر می‌برند و ساکن جهانند.» (وضع بشر، ص ۴۴) آرنت توضیح می‌دهد که چگونه مفهوم حیوان سیاسی ارسطو، در آکویناس به حیوان اجتماعی تغییر یافت (همان، ص ۶۶) و چگونه والاترین ساحت فعالیت انسانی یعنی انسان کنشگر ابتدا و با افلاطون و پس از آن در روم به انسان سازنده و سپس در دو سده‌ی اخیر به انسان زحمت‌کش بدل شده است. یعنی به جای آن‌که فعالیت زیستی پیش‌نیاز رسیدن به انسان متکثر و عمل کننده در ساحت سیاسی تبدیل شود، با امتداد حوزه‌ی خصوصی به حوزه‌ی عمومی (که در مدرنیته اتفاق می‌افتد)، حوزه‌ی عمل سیاسی انسان‌ها تبدیل به ادامه‌ی تدبیر منزل و درواقع زحمت زیستی می‌شود: «با برآمدن جامعه، یعنی با برکشیده شدن خانه (oikia) یا فعالیت‌های ناظر بر تدبیر منزل به سطح حیطه‌ی عمومی، خانه‌داری و تمام اموری که قبلاً به قلمروی خصوصی خانواده مربوط می‌شدند به صورت مشغله‌ای «جمعی» در آمده‌اند.» (همان، ص ۷۵) آرنت شواهدی از افول زندگی سیاسی و گسترش ساحت خصوصی به عمومی را در میان هنرها گوشزد می‌کند: «شکوفایی حیرت‌انگیز شعر و موسیقی از اواسط قرن هجدهم تا تقریباً ثلث آخر قرن نوزدهم، که با شکل‌گیری رمان، این یگانه قالب هنریِ سراپا اجتماعی، همراه بود و با زوالِ همان‌قدر نظرگیرِ همه‌ی هنرهای عمومی‌تر، مخصوصاً معماری، قرین افتاد، به حد کافی گواه رابطه‌ی نزدیک امر اجتماعی و امر شخصی است.» (همان، ص ۸۲) شکل گیری علم اقتصاد نیز به تبع شکل‌گیری مفهوم جامعه و اهمیت تدبیر منزل در امور اجتماعی حاصل شد. از آنجایی که انسان‌های «همرنگ با جماعت» مدرن دیگر موجودیت‌های متمایز و متکثر تلقی نمی‌شدند، می‌توان آن‌ها را با قواعد آماری استاندارد سنجید و این اساس علم اقتصاد و علوم اجتماعی آماری مدرن است. (همان، ص ۸۵)

۴. اما شاهکارِ وضع بشر اثری است که حقیقتاً ارزش یک‌بار خواندن را دارد و به سختی می‌توان آن‌را خلاصه کرد. هرچند در این پرونده خلاصه‌ای از این کتاب عرضه شده است که می‌تواند مدخلی به خواندن این اثر تلقی شود، اما ظرافت‌های اثر چندان زیادند که هر شکلی از خلاصه‌سازی اثر به محتوای آن لطمه می‌زند. در این پرونده شرح مختصری از وضع بشر به همراه دو ترجمه از مقالاتی پیرامون آرنت آورده شده. آرنت و ملی‌گرایی که از یکی از مقالات کتاب مساهمت کمبریج به هانا آرنت انتخاب شده و دلیل این انتخاب هم موضوع آرنت و صهیونیسم است. آرنت، همچون اشتراوس، یهودی بود و به یک معنا هویت‌گرا بود و علی‌رغم اینکه در جوانی شورمندی خاصی نسبت به صهیونیسم داشت، با شکل‌گیری دولت اسرائیل از صهیونیسم سیاسی رویگردان شد و همچون اشتراوس به نوعی صهیونیسم فرهنگی پایبند ماند. به عنوان مثال آرنت و تعدادی دیگر از روشنفکران یهودی آمریکا از جمله آینشتاین، پس از سفر مناخیم بگین، رهبر حزب آزادی اسرائیل، به این کشور در 1948، نامه‌ی سرگشاده‌ی شدیداللحنی علیه او و حزبش در روزنامه‌ی نیویورک تایمز منتشر کردند که رویگردانی عمیق او از فاشیسم جدید اسرائیلی را نشان می‌دهد. نهایتاً مقاله‌ی آرنت و منش مدرنیته از کتابی تحت عنوان آرنت و چالش مدرنیته انتخاب شده که به ویژه با توجهی که پرونده‌ی اصحاب اندیشه‌ی این شماره به کتاب وضع بشر دارد سازگار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۴۵
محسن صبوریان
سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۱۰ ب.ظ

مک‌اینتایر و سنت اجتماعی

متن زیر مصاحبه‌ای است که با محمد لگنهاوزن، عضو هیأت علمی پژوهشگاه امام خمینی، پیرامون مک‌اینتایر داشته‌ام. این متن در شمارهٔ ۴۸ کتاب ماه علوم اجتماعی (دی و بهمن ۹۰) منتشر شد.


[کتاب ماه:] جناب آقای دکتر لگنهاوزن. با تشکر از فرصتی که در اختیار کتاب ماه قرار دادید. به عنوان نخستین پرسش؛ همانطور که مستحضرید عنوان مجله‌ی ما «کتاب ماه علوم اجتماعی» است و علوم اجتماعی به معنای عام در اینجا مدنظر است که شامل اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و حتی مباحث کمی فلسفی‌تر نظیر اندیشه‌ی سیاسی و اجتماعی می‌شود. مک‌اینتایر را معمولاً در تقسیم‌بندی‌های دایرة‌المعارفی در دسته‌ی فیلسوفان اخلاق جای می‌دهند. این در حالی است که ایشان در کتاب‌های مختلفشان و حتی همین کتابی که اخیراً ترجمه و چاپ شده، یعنی در پی فضیلت[1]، نقادی‌هایی را بر متفکرین علوم اجتماعی و سیاسی نظیر وبر، رالز یا دیگران دارد. از نظر شما مک‌اینتایر چه مشارکتی در علوم اجتماعی داشته است؟

[دکتر لگنهاوزن:] اگر علوم اجتماعی را به‌معنای عام در نظر بگیرید، که شامل فلسفه سیاسی و فلسفه اجتماعی هم بشود، تمام فلسفه‌ی اخلاقی ایشان، حول همین موضوع می‌چرخد. یعنی اکثر کارهای ایشان در فلسفه‌ی اخلاق، از بحث‌های رایج در فلسفه‌ی اخلاق گسترده‌تر است. به بیان دیگر تمرکز ایشان بر تصمیماتی که فرد می‌گیرد تا کار خاصی اخلاقی شود نیست، بلکه تمرکز او بر روی فضایل اخلاقی سنتی نظیر  شجاعت و امثال آن است. تمام حرف ایشان این است که ما فقط می‌توانیم در بستر یک سنت اجتماعی این فضایل را بفهمیم. پس از این جهت می‌توانیم بگوییم که ایشان یک متفکر اجتماعی است. ولی ایشان مثل وبر، دورکیم و مانند آن‌ها جامعه‌شناس نیست و کار تجربی نمی‌کند. حتی نقدهایی که ایشان بر جامعه‌شناسی و بعضی از این امور دارد خیلی مختصر است. در همان کتاب در پی فضیلت ایشان اشاره‌ای به این نکته دارد، و قبول نمی‌کند که کسی بتواند بر اساس تخصصی که علوم تجربی دارد، به مردم بگوید آن‌ها به چه سمت و سویی باید بروند.

[کتاب ماه:] شبیه این حرف را وبر هم در کتاب پیشه‌ی دانشمند و پیشه‌ی سیاستمدار[2] زده است. او می‌گوید دانشمند هیچ وقت نمی‌تواند بر اساس علم خود نقش پیامبر یا روشنفکر را ایفا کند و هدف و سمت و سوی زندگی افراد را روشن کند. در واقع او تأکید می‌کند که علم نمی‌تواند به ما مسیر را نشان دهد.

[دکتر لگنهاوزن:] علم تجربی نمی‌تواند. مک‌اینتایر نقدی دارد به همان مفهومی از علم که بعد از دوره روشنگرایی حاکم شد. بدین ترتیب اگر شما به مک‌اینتایر بگویید که آیا علم می‌تواند به ما سمت و سوی زندگی را نشان بدهد، ایشان در جواب می‌گوید، بله می‌تواند نشان دهد، ولی باید علم را درست بفهمیم.

[کتاب ماه:] شما اشاره داشتید به «سنت اجتماعی». به‌نظر شما از منظر مک‌اینتایر سنت اجتماعی چه نقشی در فهم ما نسبت به عالم می‌تواند داشته باشد؟

[دکتر لگنهاوزن:] یک نقش بسیار بسیار حساس. به نظر ایشان فهمِ تنها و فردی امکان ندارد و ما اساساً چنین فهمی نداریم. ما فقط با توجه و بر اساس بحث‌هایی که پیش‌تر دریک زمینه صورت گرفته، معرفت پیدا می‌کنیم و می‌توانیم چیزهایی را درک کنیم و این اشتباهی است که دیگران کردند، یعنی بی‌توجهی به هنجارهای پژوهشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۱۰
محسن صبوریان
يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۴۷ ق.ظ

در پی فضیلت، در عصر پایان فضیلت

متن زیر مقدمه‌ای است که بر پروندهٔ مک‌اینتایر در اصحاب اندیشهٔ شمارهٔ ۴۸ کتاب ماه علوم اجتماعی نوشتم.

  1. در مقدمه‌ای که نویسنده‌ی کتاب فلسفه‌ی اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک‌اینتایر نگاشته است، در میان ذکر آثار مک‌اینتایر، ذیل کتاب در پی فضیلت آمده است:‌ «ترجمه‌ی فارسی این اثر در حال ویرایش است و به زودی به چاپ می‌رسد»[1]. این «به زودی» اما تا پنج سال پس از چاپ آن کتاب یعنی تا سال ۱۳۹۰ محقق نشد؛ و اکنون اثر مهم و تأثیرگذار السدیر مک‌اینتایر توسط انتشارات سمت به چاپ رسیده است. گذشته از اهمیتی که کتاب در پی فضیلت[2] برای فلسفه‌ی سیاسی و اخلاقی معاصر و تاریخ اندیشه به‌طور عام دارد، نفس ترجمه‌ی یک «اثر» به جای ترجمه‌ی شرح و تفسیر و خوانش حول متفکرین جای تقدیر دارد. کتاب ماه تلاش زیادی کرد که گفتگویی با یکی از مترجمین این اثر، دکتر حمید شهریاری، انجام دهد که علی‌رغم پیگیری‌های زیاد میسر نشد.
  2. برخلاف اشتراوس، فیلسوف سیاسی معاصری که پرونده‌ی آبان و آذر اصحاب اندیشه به او اختصاص داشت و انتشارات زیادی از او در زبان فارسی موجود نیست، مک‌اینتایر به نسبت متفکری شناخته‌شده‌تر است، و این به‌ویژه مرهون اساتید و دانشجویان «مکتب قم»، دکتر لگنهاوزن، استاد ملکیان و شاگردانشان آن دو است. پیش از انتشار در پی فضیلت، فصل‌هایی از این کتاب (و برخی کتب دیگر مک‌اینتایر) به مناسبت‌های مختلف در ، نقد و نظر، معرفت، کتاب نقد، ارغنون و یا در کتب دیگر نظیر لیبرالیسم و منتقدان آن (مایکل سندل، ترجمه‌ی احمد تدین) منتشر شده بود. اگر از کتاب مارکوزه‌ی مک‌اینتایر بگذریم، که مترجم آن مرحوم حمید عنایت پیشگفتاری نه چندان همدلانه با نویسنده بر آن نگاشته است، دو کتاب دیگر مک‌اینتایر یعنی تاریخچه‌ی فلسفه‌ی اخلاق (ترجمه‌ی انشاءالله رحمتی، نشر حکمت، ۱۳۷۹ و در پی فضیلت (ترجمه‌ی حمید شهریاری و محمدعلی شمالی، انتشارات سمت، ۱۳۹۰) هر دو از کتاب‌های مهم مک‌اینتایر محسوب می‌شوند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۴۷
محسن صبوریان
جمعه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ق.ظ

کتابشناسی فارسی السدر مک‌اینتایر

در یک-دو دهه‌ی اخیر، کتاب‌های اندک، اما مقالات زیادی از مک‌اینتایر یا درباره‌ی او به چاپ رسیده است که عمده‌ی آن‌ها به صورت معرفی‌های مجمل یا ترجمه‌ی بخش‌هایی از کتاب‌های اوست. خوشبختانه در سال ۹۰، کتاب اصلی مک‌اینتایر، در پی فضیلت، و یک کتاب درباره‌ی او انتشار یافت که به غنای مطالب فارسی پیرامون او افزود. آنچه در این کتاب‌شناسی آمده است، گزیده‌ای ازکتاب‌های اصلی او به اضافه‌ی مقالات مرتبط با اوست. مقالاتی که در روزنامه‌ها انتشار یافته یا حجمی کمتر از سه چهار صفحه داشته‌اند، تعمداً در این کتاب‌شناسی نیامده‌اند. پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد و دکترایی هم که درباره‌ی مک‌اینتایر ارائه شده‌اند (به جز مواردی که چاپ شده یا در دست چاپ هستند)، در این کتاب‌شناسی آورده نشده‌اند.

کتاب‌های اصلی

  1. در پی فضیلت، ترجمه‌ی حمید شهریاری و محمدعلی شمالی، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۹۰.
  2. تاریخچه‌ی فلسفه‌ی اخلاق، ترجمه‌ی انشاء‌الله رحمتی، تهران: انتشارات حکمت، ۱۳۷۹.
  3. مارکوزه، ترجمه‌ی حمید عنایت، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۲.

 

کتاب‌های در دست چاپ

  1. کدام عدالت؟ کدام عقلانیت؟، ترجمه‌ی مصطفی ملکیان.
  2. سه تقریر رقیب در پژوهش اخلاقی، ترجمه‌ی حمید شهریاری.
  3. ایدت اشتاین، ترجمه‌ی محمد حیدرپور.

 

مقالات و بخش‌هایی از کتاب

  1. عدالت و فضیلت، در «مهر ماندگار: مقالاتی در اخلاق‌شناسی»، ترجمه‌ی مصطفی ملکیان (مؤلف و مترجم)، صص ۲۲۵-۲۳۶. این مقاله، گزیده‌ی بخشی از از کتاب در پی فضیلت است. همچنین چاپ شده در: ن‍ق‍د و ن‍ظر، س‍ال‌ ۳، شماره‌ی ۲ و ۳ ، ب‍ه‍ار و ت‍اب‍س‍ت‍ان‌ ۱۳۷۶، ص‌ ۱۱۰-۱۲۱.
  2. فضائل، وحدت زندگی انسانی، و مفهوم یک سنت، در «لیبرالیسم و منتقدان آن»، ویراسته‌ی مایکل سندل، ترجمه‌ی احمد تدین، صص ۲۰۵-۲۴۴. این فصل، گزیده‌ی بخش‌هایی از در پی فضیلت است.
  3. عقلانیت سنت، ترجمه‌ی مراد فرهادپور، ارغنون، شماره‌ی ۱۵، پاییز 1378، صص 181-204. این مقاله ترجمه‌ی بخشی از کتاب کدام عدالت؟ کدام عقلانیت؟ است.
  4. ادعاهای در پی فضیلت، ترجمه‌ی حمید شهریاری و محمدعلی شمالی، در مقدمه‌ی مترجمین بر «در پی فضیلت».
  5. اخلاق فضیلت مدار، ترجمه‌ی حمید شهریاری، ن‍ق‍د و ن‍ظر، س‍ال‌ ۴، ش‌ ۱، ۲ ، زم‍س‍ت‍ان‌ ۱۳۷۶ و ب‍ه‍ار ۱۳۷۷، صص ۲۸۶-۲۹۹.

کتاب‌های مرتبط

  1. شهریاری، حمید، فلسفه‌ی اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک‌اینتایر، تهران: سمت، ۱۳۹۰.
  2. واینستین، جک راسل، فلسفه‌ی مک‌اینتایر، ترجمه‌ی کاوه بهبهانی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۰.
  3. ملکیان، مصطفی، آرای‌ اخ‍لاق‍ی‌ و س‍ی‍اس‍ی‌ م‍ک‌ای‍ن‍ت‍ای‍ر، تهران: بقعه، ۱۳۷۹.
  4. مالهال، استفن و سویفت، ادم، جامعه‌گرایان و نقد لیبرالیسم:گزیده‌ی اندیشه‌های سندل، مک‌اینتایر، تیلور و والزر، جمعی از مترجمان؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶.
  5. حسینی بهشتی، علیرضا، بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی، تهران: انتشارات بقعه، ۱۳۸۰.

 

مقالات مرتبط

  1. لگنهاوزن، محمد، نقد و معرفی کدام عدالت؟ کدام عقلانیت؟، ترجمه‌ی سید محمود موسوی، نقد و نظر، شماره 10 و 11، بهار و تابستان 1376، صص ۴۸۳-۵۰۵.
  2. مجموعه‌ای از مقالات تحت عنوان کلی پایان فضیلت، توسط محمدعلی شمالی و حمید شهریاری در چندین شماره از نشریه‌ی معرفت.
  3. شهریاری، حمید، تبارشناسی اخلاق نیچه و بررسی آن از دیدگاه مک‌اینتایر، فصلنامه‌ی پژوهش‌های فلسفی-کلامی، شماره‌ی 14، پاییز و زمستان 1381، ص2.
  4. شهریاری، حمید، فلسفه‌ی اخلاق و سیاست ارسطو و افلاطون از نگاه السدیر مک‌اینتایر، فصلنامه‌ی کتاب نقد، شماره‌ی 30، بهار 1383  ص 171.
  5. شمالی، محمدعلی، لیبرالیسم در چالش، ح‍وزه‌ و دان‍ش‍گ‍اه‌، س‍ال‌ ۲، شماره‌ی ۸، پ‍ای‍ی‍ز ۱۳۷۵، صص ۷-۲۱.
  6. نیچه یا ارسطو؟ در گفتگو با السدیر مک‌اینتایر، ترجمه‌ی غلامحسین توکلی، نقد و نظر، بهار و تابستان ۱۳۷۶، شماره‌ی ۱۰ و ۱۱، صص ۸۲-۴۶۳.
  7. زائری، قاسم، بحران اخلاق مدرنیت و نظریه‌ی اخلاق مک‌اینتایر، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی 36، تابستان 1384، صص 453-466.
  8. نال، وسلی و میلسون، آندو، آموزش اخلاق کاربردی: مک‌اینتایر و ارسطو در حکمت عملی، ترجمه‌ی قاسم زائری و مجتبی کرباسچی، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی 36، تابستان 1384، صص ۴۶۹-۴۸۱.
  9. پریو سوسین، مک‌اینتایر بین ارسطو و مارکس، ترجمه‌ی جمال محمدی، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی 36، تابستان 1384، صص 467-494.
  10. اوکس، ادوارد تی، دستاورد مک اینتایر به روایت اوکس، ترجمه‌ی حمید پورنگ و مجتبی کرباسچی، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی 36، تابستان 1384، صص ۴۹۷-۵۱۴.
  11. ویلکاکس، برایان، کاربرد نظریه مک اینتایر در رشد آموزش و پرورش، فصلنامه‌ی راهبرد، شماره‌ی 36، تابستان 1384، ص ۵۳۵-۵۴۸.
  12. خزائی، زهرا، ت‍ب‍ی‍ی‍ن‌ ف‍ض‍ی‍ل‍ت‌ از دی‍دگ‍اه‌ م‍ک‍ی‍ن‌ ت‍ای‍ر، خردنامه‌ی صدرا، شماره‌ی ۳۳، پ‍ای‍ی‍ز ۱۳۸۲، صص‌ ۶۸ - ۷۷.
  13. علوی‌پور، سید محسن، بحران اخلاق مدرن و چرخش ارسطویی مک‌اینتایر، معرفت اخلاقی، شماره‌ی ۱، زمستان ۱۳۸۸، ص ۷.
  1. عابدی رنانی، علی، رویکرد انتقادی مک‌اینتایر به مبانی لیبرالیسم، علوم سیاسی، شماره‌ی ۳۴ ، تابستان ۱۳۸۵، صص ۲۱۳-۲۳۹.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۱ ، ۰۶:۳۸
محسن صبوریان
چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۰۲ ب.ظ

پرونده‌ای برای لئو اشتراوس

مقالهٔ زیر، مقدمه‌ای بود که بر پروندهٔ لئو اشتراوس در شمارهٔ ۴۴ و ۴۵ کتاب ماه علوم اجتماعی، بخش اصحاب اندیشه نوشتم.

 

۱. لئو اشتراوس (۱۹۷۳-۱۸۹۹)، فیلسوف سیاسی و معاصر آلمانی-آمریکایی است. او در ۲۰ سپتامبر ۱۸۹۸ در هسه‌ی آلمان و در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. در ۱۹۱۹ به دانشگاه ماربورگ، که تحت تأثیر مکتب نوکانتی هرمان کوهن بود وارد شد. کوهن در یکسال قبل درگذشته بود و به گفته‌ی اشتراوس مکتب او نیز به دلیل ظهور مکتب پدیدارشناسی هوسرل در آستانه‌ی ازهم‌پاشیدگی قرار داشد. با‌این وجود او اشتراوس را «مجدوب کرده بود، چرا که فیلسوفی پرشور بود و یهودی‌ای شورمندانده وقف یهودیت.» (Strauss and Green, 1997: 460) اشتراوس رساله‌ی دکترایش، «معرفت‌شناسی در نظریه‌ی فلسفی اف. ایچ. یاکوبی»، را در ۱۹۲۱ تحت راهنمایی ارنست کاسیرر در دانشگاه هامبورگ به پایان برد. در ۱۹۲۲ برای «دیدن» و «شنیدن» مطالب هوسرل به دانشگاه فرایبورگ رفت، هرچند به گفته‌ی خود نهایتاً سود چندانی از از هوسرل نبرد. او در فرایبورگ در درس‌های هایدگر نیز حاضر می‌شد، بدون اینکه کلمه‌ای بفهمد. «یک‌بار درحالی که او ابتدای مابعدالطبیعه [ارسطو] را تفسیر می‌کرد چیزی متوجه شدم. تا آن موقع چنین چیزی را نه دیده و نه شنیده بودم. در بازگشت به خانه، [در فرانکفورت] روزنستوایگ را دیدم و به او گفتم که در مقایسه با هایدگر، ماکس وبر، که تا آن موقع برای من تجسم روح علم و فرهیختگی بود، طفلی یتیم است.» (Strauss and Green, 1997, 460-1) از سال ۱۹۲۲ به مدت یک دهه ابتدا وارد دارالعلم آزاد یهودی[1] در فرانکفورت شد و پس از درخشش در آنجا، به آکادمی علوم یهودی در برلین رفت. طی سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۵ در کلاس‌های خوانش دلالة الحائرین (اثر ابن میمون) یولیوس گوتمان در برلین حاضر شد. در سال‌های ۱۲۲۵ تا ۱۹۲۸ مشغول نگارش اولین کتابش، نقد اسپینوزا بر دین بود، کتابی که نهایتا توسط آکادمی در ۱۹۳۰ منتشر شد. در سال ۱۹۳۲ با توصیه‌نامه‌هایی از ارنست کاسیرر، کارل اشمیت (که اشتراوس نقدی بر مفهوم امر سیاسی او نوشته بود) و یولیوس گوتمان دوسال را با پژوهانه‌ی بنیاد راکفلر به فرانسه رفت و درباره‌ی فلسفه‌ی میانه‌ی یهودی و اسلامی به مطالعه پرداخت. در آنجا با لوئی ماسینیون و آندره زیگفرید آشنا شد. ثمره‌ی مطالعات او در فرانسه کتابی تحت عنوان فلسفه و شریعت: مساهمتی به فهم ابن میمون و اسلاف او بود که تا ۱۹۳۵ چاپ نشد. در ۱۹۳۴ به دلیل شرایط آلمان نازی و به قصد ادامه‌ی مطالعاتش به لندن رفت و تحقیقاتش را درباره‌ی فلسفه‌ی هابز آغاز کرد. در سال ۱۹۳۶ فلسفه‌ی سیاسی تامس هایز را به چاپ رساند و سال بعد برای به‌دست موقعیت پایدار شغلی به آمریکا مهاجرت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۰۲
محسن صبوریان