شیوهٔ نقد کتاب قدمایی: کتاب اسرار الشهادت
درباره کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات مشهور به اسرار الشهادة از آخوند ملا آقای دربندی. دو بند زیر را از کتاب شریف قصص العلماء تنکابنی است. شیوهٔ تنکابنی به عنوان مثالی از روش علما در نقد بسیار جالب است. از چنین کتاب پر ایرادی که به قول خود تنکابنی در آن اخبار «مظنون الکذب» و حتی «قطعی الکذب» آورده، ابتدا تعریف و تمجید فراوان میکند. بعد ضعفهای آنرا به اختصار میگوید.
و دیگر کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات است که در نهایت جودت به تحیر و حسن تحریر و فصاحت و بلاغت و سلاست و جزالت از خامهٔ آن حبر نحریر به عرصهٔ ظهور رسید و اخبار مصیبت را جمع کرده و در ضعاف این اخبار افکار ابکار و تحقیقات بیشمار و تدقیق بسیار و جمع بین متنافیات الاخبار فرموده که الی الان کسی به آن سبک کتاب مصیبت ننوشته.
مگر اینکه اخبار غیر معتبره در این کتاب بسیار. و ضعاف بلکه اخباری که مظنون کذب آنها است بلکه گویا بعضی از آنها قطعی الکذب باشند و این مایهٔ کسر قدر آن کتاب گردید و این فقیر را حاشیه بسیار بر آن کتاب است...
قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، در حالات آخوند ملا آقای دربندی.
کتاب با آن اخبار کذبش واقعاً قابل دفاع نیست. اما تنکابنی باز هم به حرمت اینکه چندی در کلاس درس نویسنده حاضر شده و نهایتاً به خاطر «زیادتی تغیر و سوء خلق» استاد، کلاس او را ترک کرده، با الفاظی که گذشت کتاب را معرفی میکند. بد نیست نقد مرحوم شهید مطهری پیرامون این کتاب را هم نقل کنم. حماسهٔ حسینی جلد ۱ ص ۵۵:
در شصت ، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضة الشهداء را باضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یکجا جمع کرد و کتابی نوشت به نام اسرار الشهادة. واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار میکند که به اسلام بگرید.
حاجی نوری مینویسد که ما در درس حاج شیخ عبدالحسین تهرانی بودیم (که مرد بسیار بزرگواری بوده است) و از محضر ایشان استفاده میکردیم که سید روضهخوانی اهل حله آمد و کتاب مقتلی به ایشان نشان داد که ایشان ببینند معتبر هست یا نیست. این کتاب نه اول داشت و نه آخر فقط در جایی از آن نوشته بود که فلان ملای جبل عاملی از شاگردان صاحبمعالم است. مرحوم حاج شیخ عبدالحسین کتاب را گرفت که مطالعه کند.
اولا در احوال آن عالم مطالعه کرد، دید چنین کتابی به نام او ننوشتهاند و ثانیاً خود کتاب را مطالعه کرد، دید مملو از اکاذیب است. به آن سید گفت این کتاب همهاش دروغ است. مبادا این کتاب را بیرون بیاوری و یا از آن چیزی نقل کنی که جایز نیست. و اساسا این کتاب نوشتهٔ آن عالم نیست و مطالبش دروغ است. حاجی نوری مینویسد: همین کتاب دست صاحب اسرار الشهادة افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل کرد.
حال تصور کنید یکی از این اهل فکر معاصر، میخواست این کتاب را نقد کند، چه مینوشت؟