جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۸۷، ۰۶:۲۹ ب.ظ
لئو اشتراوس و آرمان صهیونیسم سیاسی
مقالهای که در ادامه میآید، ترجمهٔ نامهای است از لئو اشتراوس به سردبیر مجلهٔ بررسی ملی که در کتاب زیر منتشر شده است (چند پاورقی را برای توضیح بیشتر اضافه کردهام):
برای مدتی من [نشریهٔ] بررسی ملی [1] را دریافت میکردم، و با بسیاری از مقالاتی که در آن دیده میشود موافقم. اما ویژگیای در این نشریه است که کاملاً از درک آن ناتوانم. این برای من درکنکردنی است که نویسندگانی که در آن موضوعات قلم میزنند بهطور ناشایستهای با دولت اسرائیل مخالفاند.
دلیلی وجود ندارد که چرا چنین موضعی اتخاذ شده؛ صرفاً مخالفت شنیده میشود. چرا که من نمیتوانم چنین استدلالاتی را - که مبتنی بر خطاهای واقعی فاحش یا عدم درک کامل چیزهای مهم است - دلیل بخوانم. ازاینرو متمایل شدم باور کنم که نویسندگان مذکور با عنادی ضدیهودی پیشرانده میشوند. من سال تحصیلی 55-1954 را بهطور کامل در دانشگاه عبری اورشلیم تدریس کردم، و چیزی که میخواهم بگویم، منحصراً مبتنی بر چیزی است که با چشمهای خود دیدم.
اولین چیزی در اسرائیل که بهنظر کسی میآید، این است که این کشور یک کشور غربی است، که بسیاری از مهاجرین شرق را در طریق غرب تعلیم میدهد: اسرائیل تنها کشوری است که بهعنوان یک کشور، پاسگاه برونمرزی غرب در شرق است. بهعلاوه، اسرائیل کشوری است که با دشمنان کشندهای با برتری عدهٔ زیاد محصور شده، و [کشوری است که] در آن یک کتاب است که کاملاً بر آموزشی که در مدارس ابتدایی و دبیرستانها ارائه میشود مسلط است: تورات عبری [2]. هر نقصی که در افراد باشد، روح کشور بهعنوان یک کُل را میتوان بهحق در این کلمات وصف کرد: ریاضت قهرمانانه که با الفت باستانی کتاب مقدس پشتیبانی میشود. بهگمان من یک محافظهکار، کسی است که اعتقاد دارد که «هر چیز خوبی میراث است». من کشور دیگری را نمیشناسم که در آن این اعتقاد قویتر و پررمقتر [3] از اسرائیل باشد.
Leo Strauss, Kenneth Hart Green (editor), Jewish Philosophy and the Crisis of Modernity, SUNY Press, 1997, pp. 413-4
برای مدتی من [نشریهٔ] بررسی ملی [1] را دریافت میکردم، و با بسیاری از مقالاتی که در آن دیده میشود موافقم. اما ویژگیای در این نشریه است که کاملاً از درک آن ناتوانم. این برای من درکنکردنی است که نویسندگانی که در آن موضوعات قلم میزنند بهطور ناشایستهای با دولت اسرائیل مخالفاند.
دلیلی وجود ندارد که چرا چنین موضعی اتخاذ شده؛ صرفاً مخالفت شنیده میشود. چرا که من نمیتوانم چنین استدلالاتی را - که مبتنی بر خطاهای واقعی فاحش یا عدم درک کامل چیزهای مهم است - دلیل بخوانم. ازاینرو متمایل شدم باور کنم که نویسندگان مذکور با عنادی ضدیهودی پیشرانده میشوند. من سال تحصیلی 55-1954 را بهطور کامل در دانشگاه عبری اورشلیم تدریس کردم، و چیزی که میخواهم بگویم، منحصراً مبتنی بر چیزی است که با چشمهای خود دیدم.
اولین چیزی در اسرائیل که بهنظر کسی میآید، این است که این کشور یک کشور غربی است، که بسیاری از مهاجرین شرق را در طریق غرب تعلیم میدهد: اسرائیل تنها کشوری است که بهعنوان یک کشور، پاسگاه برونمرزی غرب در شرق است. بهعلاوه، اسرائیل کشوری است که با دشمنان کشندهای با برتری عدهٔ زیاد محصور شده، و [کشوری است که] در آن یک کتاب است که کاملاً بر آموزشی که در مدارس ابتدایی و دبیرستانها ارائه میشود مسلط است: تورات عبری [2]. هر نقصی که در افراد باشد، روح کشور بهعنوان یک کُل را میتوان بهحق در این کلمات وصف کرد: ریاضت قهرمانانه که با الفت باستانی کتاب مقدس پشتیبانی میشود. بهگمان من یک محافظهکار، کسی است که اعتقاد دارد که «هر چیز خوبی میراث است». من کشور دیگری را نمیشناسم که در آن این اعتقاد قویتر و پررمقتر [3] از اسرائیل باشد.