بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد ترجمه» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۴۵ ب.ظ

هانا آرنت و وضع بشر

متن زیر را به عنوان مقدمه بر پرونده‌ی «اصحاب اندیشه‌ی» کتاب ماه علوم اجتماعی ۵۱ و ۵۲ (خرداد و تیر ۹۱) نوشتم. لازم به توضیح است که مسعود علیا واپسین کتاب آرنت، یعنی حیات ذهن، را هم اخیراً ترجمه کرده و ققنوس آن‌را منتشر کرده است.

 



۱. هانا آرنت یکی از اصیل‌ترین و مناقشه‌برانگیزترین اندیشمندان سیاسی و اجتماعی معاصر است. او در ۱۹۰۶ در خانواده‌ای یهودی در هانوفر آلمان متولد شد؛ در دانشگاه ماربورگ تحت نظر هایدگر فلسفه خواند. پس از آن به هایدلبرگ رفت و رساله‌ی دکتریش را تحت عنوان «مفهوم عشق در اندیشه‌ی سنت آگوستین» (۱۹۲۹) زیر نظر کارل یاسپرس نگاشت. به دلیل تحقیقاتش در باب یهودی‌ستیزی، تحت تعقیب گشتاپو قرار گرفت و به فرانسه گریخت و نهایتاً در ۱۹۴۱ به همراه مادر و همسرش به ایالات متحده نقل مکان کرد. در آمریکا کتاب ریشه‌های توتالیتاریسم را در ۱۹۵۱، یعنی سالی که شهروند آمریکا شد، منتشر کرد و همین کتاب شهرت فراوانی را برای او در محافل روشنفکری به دنبال داشت. از آن پس به عنوان یک چهره‌ی فرهیخته در دانشگاه‌های مختلف آمریکا همچون ییل، نورث‌وسترن، نیوسکول، برکلی، پرینستون و شیکاگو به تدریس پرداخت و کتاب‌های وضع بشر (۱۹۵۸)، میان گذشته و آینده (۱۹۶۱) و درباره‌ی انقلاب (۱۹۶۸) را منتشر ساخت. وی در ۱۹۷۵ درگذشت و در نیویورک به خاک سپرده شد.

۲. در مقایسه با بسیاری از متفکرین سیاسی معاصر، خوشبختانه حجم قابل قبولی از آثار آرنت به فارسی ترجمه شده است. [درباره‌ی] خشونت (عزت‌الله فولادوند)، [درباره‌ی] انقلاب (فولادوند)، کارل مارکس و سنت اندیشه‌ی سیاسی در غرب (فولادوند؛ ترجمه شده و قریب سه سال هم از مجوز چاپ آن می‌گذرد، اما هنوز به چاپ نرسیده)، بخشی از [خاستگاه‌های] توتالیتاریسم (محسن ثلاثی)، میان گذشته و آینده (سعید مقدم) و وضع بشر (مسعود علیا). از این میان به جز کتاب کارل مارکس و سنت اندیشه‌ی سیاسی در غرب که هنوز به انگلیسی هم منتشر نشده و مترجم از روی نسخه‌های دست‌نویس آرنت اقدام به ترجمه کرده، بقیه‌ی کتاب‌ها از جمله آثار مهم آرنت محسوب می‌شوند و وضع بشر به عنوان شاهکار آرنت شناخته می‌شود. که در سال ۱۳۸۹ چاپ شد و یک سال بعد به چاپ دوم رسید. خوشبختانه علیا کتاب حیات ذهن آرنت را نیز در دست ترجمه دارد.

۳. اما چرا آرنت؟ یکی از مهم‌ترین دلایل گشودن پرونده‌ای برای آرنت، ترجمه‌ی شاهکار او یعنی وضع بشر به قلم مترجمی توانا بود. نگارنده به طور تصادفی چندید پاراگراف کتاب را با متن اصلی مطابقت دادم و نتیجه‌ی ترجمه را بسیار رضایت‌بخش یافتم. شاید یکی از دلایلی که مترجمین به جای وضع بشر بیشتر به سایر کتاب‌های آرنت پرداخته‌اند، دشواری‌های ترجمه‌ی چنین کتابی است.

آرنت با آگاهی عمیق از فلسفه‌ی یونان و روم باستان و پای داشتن در فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستی آلمانی، اثری را خلق کرده است و در آن یکی از جدی‌ترین چالش‌ها و تناقضات تجدد پرداخته است. آرنت در این کتاب به تفکیک سه فعالیت اساسی انسان یعنی زحمت (labor)، کار (work) و عمل/کنش (action) می‌پردازد و حدود دو ثلث از کتاب را به شرح هر یک اختصاص می‌دهد. اولین فعالیت متناظر با حیات زیستی و بیولوژیک اوست، دومی متناظر با سازنده بودن انسان و ساختن جهان مصنوع توسط اوست و نهایتاً سومی نیز متناظر با انسان بما هو انسان بودن ماست. مهم‌ترین خصیصه‌ی انسان عمل است و هردوی فعالیت‌های دیگر پیش‌نیاز این فعالیت است: «عمل، آن یگانه فعالیتی که بدون واسطه‌ی اشیاء یا مواد میان انسان‌ها جریان دارد، متناظر است با وضع بشریِ تکثر، متناظر با این امر واقع که انسان‌ها، و نه انسان، بر کره‌ی زمین به سر می‌برند و ساکن جهانند.» (وضع بشر، ص ۴۴) آرنت توضیح می‌دهد که چگونه مفهوم حیوان سیاسی ارسطو، در آکویناس به حیوان اجتماعی تغییر یافت (همان، ص ۶۶) و چگونه والاترین ساحت فعالیت انسانی یعنی انسان کنشگر ابتدا و با افلاطون و پس از آن در روم به انسان سازنده و سپس در دو سده‌ی اخیر به انسان زحمت‌کش بدل شده است. یعنی به جای آن‌که فعالیت زیستی پیش‌نیاز رسیدن به انسان متکثر و عمل کننده در ساحت سیاسی تبدیل شود، با امتداد حوزه‌ی خصوصی به حوزه‌ی عمومی (که در مدرنیته اتفاق می‌افتد)، حوزه‌ی عمل سیاسی انسان‌ها تبدیل به ادامه‌ی تدبیر منزل و درواقع زحمت زیستی می‌شود: «با برآمدن جامعه، یعنی با برکشیده شدن خانه (oikia) یا فعالیت‌های ناظر بر تدبیر منزل به سطح حیطه‌ی عمومی، خانه‌داری و تمام اموری که قبلاً به قلمروی خصوصی خانواده مربوط می‌شدند به صورت مشغله‌ای «جمعی» در آمده‌اند.» (همان، ص ۷۵) آرنت شواهدی از افول زندگی سیاسی و گسترش ساحت خصوصی به عمومی را در میان هنرها گوشزد می‌کند: «شکوفایی حیرت‌انگیز شعر و موسیقی از اواسط قرن هجدهم تا تقریباً ثلث آخر قرن نوزدهم، که با شکل‌گیری رمان، این یگانه قالب هنریِ سراپا اجتماعی، همراه بود و با زوالِ همان‌قدر نظرگیرِ همه‌ی هنرهای عمومی‌تر، مخصوصاً معماری، قرین افتاد، به حد کافی گواه رابطه‌ی نزدیک امر اجتماعی و امر شخصی است.» (همان، ص ۸۲) شکل گیری علم اقتصاد نیز به تبع شکل‌گیری مفهوم جامعه و اهمیت تدبیر منزل در امور اجتماعی حاصل شد. از آنجایی که انسان‌های «همرنگ با جماعت» مدرن دیگر موجودیت‌های متمایز و متکثر تلقی نمی‌شدند، می‌توان آن‌ها را با قواعد آماری استاندارد سنجید و این اساس علم اقتصاد و علوم اجتماعی آماری مدرن است. (همان، ص ۸۵)

۴. اما شاهکارِ وضع بشر اثری است که حقیقتاً ارزش یک‌بار خواندن را دارد و به سختی می‌توان آن‌را خلاصه کرد. هرچند در این پرونده خلاصه‌ای از این کتاب عرضه شده است که می‌تواند مدخلی به خواندن این اثر تلقی شود، اما ظرافت‌های اثر چندان زیادند که هر شکلی از خلاصه‌سازی اثر به محتوای آن لطمه می‌زند. در این پرونده شرح مختصری از وضع بشر به همراه دو ترجمه از مقالاتی پیرامون آرنت آورده شده. آرنت و ملی‌گرایی که از یکی از مقالات کتاب مساهمت کمبریج به هانا آرنت انتخاب شده و دلیل این انتخاب هم موضوع آرنت و صهیونیسم است. آرنت، همچون اشتراوس، یهودی بود و به یک معنا هویت‌گرا بود و علی‌رغم اینکه در جوانی شورمندی خاصی نسبت به صهیونیسم داشت، با شکل‌گیری دولت اسرائیل از صهیونیسم سیاسی رویگردان شد و همچون اشتراوس به نوعی صهیونیسم فرهنگی پایبند ماند. به عنوان مثال آرنت و تعدادی دیگر از روشنفکران یهودی آمریکا از جمله آینشتاین، پس از سفر مناخیم بگین، رهبر حزب آزادی اسرائیل، به این کشور در 1948، نامه‌ی سرگشاده‌ی شدیداللحنی علیه او و حزبش در روزنامه‌ی نیویورک تایمز منتشر کردند که رویگردانی عمیق او از فاشیسم جدید اسرائیلی را نشان می‌دهد. نهایتاً مقاله‌ی آرنت و منش مدرنیته از کتابی تحت عنوان آرنت و چالش مدرنیته انتخاب شده که به ویژه با توجهی که پرونده‌ی اصحاب اندیشه‌ی این شماره به کتاب وضع بشر دارد سازگار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۴۵
محسن صبوریان

مدتی پیش که به کتاب‌فروشی دانشکدهٔ علوم سیاسی رفته بودم، متوجه شدم که کتاب مشهور اروین روزنتال (1958) تحت عنوان Political Thought in Medieval Islam: And Introductory Outline را علی اردستانی به فارسی ترجمه کرده انتشارات قومس آن‌را منتشر کرده است. به دلیل شهرت کتاب، تردیدی در خریدن کتاب نکردم. اروین روزنتال (که نباید با فرانتس روزنتال، مترجم مقدمهٔ ابن خلدون به انگلیسی اشتباه شود) از اسلام‌شناسانان برجستهٔ یهودی است و این کتابش هم‌اکنون کتابی کلاسیک در فلسفه و اندیشهٔ سیاسی اسلامی محسوب می‌شود. مقدمهٔ (یادداشت) کوتاه مترجم و فصل مربوط به ابن‌سینا را کمی بعد خواندم و نتیجه‌گیری سریعم از یادداشت مترجم این بود که احتمالاً باید ترجمهٔ محققانه‌ای باشد. کتاب به نام «اندیشهٔ سیاسی اسلام در سده‌های میانه: طرحی مقدماتی» چاپ شده و مترجم در یادداشت ابتدای کتاب نکاتی را در برگزیدن این نام (به جای اندیشهٔ سیاسی اسلام…) یادآور شده. به‌علاوه اردستانی مورد پرکاربردی چون writers on constitutional law را با تأسی به سید جواد طباطبایی به شریعت‌نامه نویسان و یا law را برمبنای جایگاهش به قانون یا شریعت برگردانده است.

این گذشت تا اینکه به مناسبتی قسمتی از ابتدای بخش دوم-فصل پنجم کتاب (Political Philosophy in Islam) را از متن انگلیسی خواندم و به‌منظور سنجش دقت مترجم، آن‌را با متن فارسی مقابله کردم. نتیجهٔ مقایسه متأسفانه نشان داد که در یک صفحه، دو غلط بزرگ ترجمه‌ای و دو سه خطای تایپی-ویراستاری وجود دارد. هنوز بقیهٔ کتاب را مقایسه نکرده‌ام و چه بسا این یک‌صفحه نماینگر تام و تمام دقت مترجم نباشد و ای بسا که این‌همه غلط فقط در همین یک صفحه جمع شده باشند…

در پاراگراف زیر، یک «ر» اضافه داد را به دارد تبدیل کرده، ویرگول مناسب بعد از فلسفه (به منظور مکث) قرار نگرفته و از همه بدتر ابن رشد جا افتاده. به این ترتیب گویی روزنتال دارد از شرح ارسطو بر جمهور افلاطون بخث می‌کند.

و ما در تحدید خود به فلسفهٔ سیاسی فلاسفه باید به‌خاطر داشته باشیم که آن تنها بخشی از یک فلسفهٔ کامل است و جدای از متافیزیک، اخلاق و روان‌شناسی نمی‌توان آ‌را به‌طور کامل مورد بررسی قرار دارد. در این بخش از فلسفه[،] ارسطور، چنانچه از شرح [ابن رشد] بر جمهور برمی‌آید، از نفوذ بیشتری از افلاطون برخوردار است. (ص 106)

In confining ourselves to the political philosophy of the Falasifa we must remember that it is only a part of a whole philosophy and cannot be fully appreciated in isolation from metaphysics, ethics and psychology. It was in these branches of philosophy that Aristotle exerted a greater influence that Plato, as is clear from Ibn Rushd’s commentary on the Republic. (p. 114)

نمونهٔ زیر هم خطای دیگری در ترجمه را نشان می‌دهد:

حتی خود مفهوم خدا نیز تحت تأثیر این موضوع قرار داشت. زیرا فیلسوفان و متکلمان اسلامی یکی از الاهیات نوافلاطونی، یعنی خدای اعلی یا سبب اول ارسطو، را از طریق تئولوژی ارسطو و چکیدهٔ عناصر تئولوژی اثر پروکلس، که تحت نام Liber de causis به‌اشتباه به ارسطو نسبت داده می‌شد، شناسایی می‌کردند. (ص 106)

Even the concept of the Deity itself is affected. For the One of Neoplatonic theology, Aristotle’s highest God or First Cause, became known to Muslim theologians and philosophers through the Theology of Aristotle and through the summary of the Elements of Theology by Proclus, wrongly attributed to Aristotle, under the name of Liber de Causis. (p. 114)

در پاراگراف فوق، مترجم بدون توجه به بزرگ بودن حرف O در The One، آن‌را به «یکی از الاهیات نوافلاطونی» برگردانده است که خطایی آشکار است. به‌علاوه در یک پاراگراف، theology را یک‌بار به الاهیات و بار دیگر به تئولوژی برگردانده است. ترجمهٔ صحیح جملهٔ دوم چنین است: «زیرا واحد/یگانه در الهیات نوافلاطونی، [یعنی] خدای اعلی یا سبب اول ارسطو، به‌واسطهٔ الهیات ارسطو و خلاصهٔ عناصر الهیات پروکلس، که به‌اشتباه تحت نام Liber de Causis به ارسطو نسبت داده می‌شد، برای فیلسوفان و متکلمان اسلامی شناخته شد.»

بگذریم از غلط‌های تایپی همچون پانوشت دوم همان صفحه (Orphyry به جای Porphyry) که البته در دیگر کتاب‌های این ناشر هم وجود دارد و از بی‌دقتی ویراستار است.

مترجم مبنای ترجمه را چاپ دوم کتاب (1962) قرار داده ولی در مورد دو عبارتی که ذکر شد، تفاوتی بین چاپ اول و دوم وجود ندارد.

* روزنتال، اروین آی جی (1387)، اندیشهٔ سیاسی اسلام در سده‌های میانه: طرحی مقدماتی، ترجمهٔ علی اردستانی، نشر قومس.

* Rosenthal, Erwin I. J. (1958), Political Thought in Medieval Islam: An Introductory Outline, Cambridge University Press.


پ.ن. بعد از نوشتن این مطلب، ایمیل‌هایی با مترجم کتاب رد و بدل شد و ایشان با بزرگواری خطاهای ترجمه‌ای را پذیرفتند و قول اصلاح آن‌را در چاپ بعدی (سوم) کتاب دادند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۸۸ ، ۱۷:۵۰
محسن صبوریان

برایان ترنر کتابی دارد به نام «وبر و اسلام» (1978) که بازسازی انتقادی مطالعات ناتمام وبر دربارهٔ اسلام و درواقع جامعه‌شناسی اسلام وبر با تکیه بر کتاب‌های چاپ‌شدهٔ او مانند مجموعه مقالات در جامعه‌شناسی دین، اخلاق پروتستان و اقتصاد و جامعه است. دو ترجمه از این کتاب در بازار موجود است. یکی را سعید وصالی برای نشر مرکز ترجمه کرده و دیگری را جمعی از مترجمان از جمله حسین بستان، علی سلیمی، عبدالرضا علیزاده و دیگران برای پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ترجمه کرده‌اند. در مقدمهٔ کتاب اخیر (ص 3) از مصطفی ملکیان به دلیل یاری رساندن در مراحل مختلف ترجمه، نقد و نشر و از سید محمود موسوی به دلیل ویراستاری کتاب تشکر شده است.

وبر جملهٔ مشهوری دارد با این مضمون:

Ich bin zwar religiös absolut unmusikalisch.
ترجمهٔ انگلیسی آن چنین است:
I am absolutely unmusical religiously.
و ترجمهٔ فارسی آن نیز تقریباً می‌شود: «من به‌لحاظ دینی کاملاً غیر حساس‌ام»؛ برخی، ادبی‌تر، آن‌را چنین ترجمه کرده‌اند: زخمهٔ دین چنگ دل مرا به صدا در نمی‌آورد. به‌طور خلاصه می‌گوید من لاادری هستم. حال جملهٔ ترنر را با ترجمهٔ معادل فارسی آن در دومین منبع پیش‌گفته (آنِ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) مقایسه کنید:

Superficially, one might think that Weber's attitude to religion resembled Marx's. After all, Weber once commented that he was 'religiously unmusical'.

ممکن است در بدو امر تصور شود که نگرش وبر به دین با نگرش مارکس مشابهت دارد. از هرچه بگذریم، یک‌بار وبر اظهار داشت که من «به‌لحاظ دینی اهل موسیقی نیستم.» (ترنر، برایان اس: 1388، ترجمهٔ حسین بستان و دیگران، چاپ چهارم، ویراست دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ص 310).

مترجم حتی زحمت این را به خودش نداده که اصل انگلیسی جمله را در پانوشت بیاورد تا شاید خواننده خودش مفهوم را بفهمد. تصور کنید خواننده‌ای که نداند جملهٔ اصلی وبر چه بوده، احتمالاً فرض می‌کند وبر به‌دلیل اعتقاد عمیق دینی اهل موسیقی نیست و آن‌را از مصادیق لهو و لعب می‌داند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۸۸ ، ۱۸:۲۵
محسن صبوریان