بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب با موضوع «جامعه‌شناسی تاریخی» ثبت شده است

مصاحبه با روزنامه فرهیختگانمصاحبه‌ای با روزنامه فرهیختگان داشتم به مناسبت انتشار نسخهٔ ظاهرا جدید کتاب این‌خلدون و علوم اجتماعی آقای دکتر سید جواد طباطبایی توسط نشر مینوی خرد. این مصاحبه در روزهای ۲۳، ۲۴ و ۲۵ آبان ۱۴۰۰ در صفحهٔ اندیشهٔ روزنامه فرهیختگان چاپ شد. متن کامل مصاحبه را در اینجا مشاهده کنید. لینک بخش‌های مختلف آن در اینجا قابل دسترس است. بخش اول | بخش دوم |‌بخش سوم.

 

محمدحسین نظری، روزنامه‌نگار: سیدجواد طباطبایی در  کتاب «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» از «شرایط امتناع» بحث می‌کند؛ به این معنی که تاسیس علوم انسانی و اجتماعی منوط به تغییر در موضع آگاهی و نحوی گسست معرفتی است. از این جهت، نه ابن‌خلدون و نه هیچ یک از اندیشمندان جهان اسلام نمی‌توانند موسس علوم اجتماعی جدید باشند. چه همه آنها دلبسته سنت بودند و از این حیث تفکر در جهان اسلام دچار نحوی امتناع معرفتی است. به بهانه انتشار نسخه جدید کتاب «ابن خلدون و علوم اجتماعی»در گفت‌وگو با دکتر محسن صبوریان به نقد آرا و افکار سیدجواد طباطبایی پرداخته ایم. صبوریان عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه تهران است.

آقای دکتر سیدجواد طباطبایی معتقدند که برخلاف ظن غالب، «مقدمه» ابن‌خلدون نمی‌توانست سرآغاز جامعه‌شناسی [به معنای جدید کلمه] باشد، چه منطق و معرفت‌شناسی واقع‌گرایی ارسطویی مانع معرفتی عمده برای ورود به علوم اجتماعی جدید بود، چیزی که ایشان از آن تحت‌عنوان «شرایط امتناع» نام می‌برد. ایشان معتقد است که این امتناع از نوع «امتناع تاریخی» نیست، زیرا بعد از اینکه تاریخ تجدد در غرب شروع شد دیگر مساله امتناع تاریخی منتفی است و آن‌چیزی که در ابن‌خلدون با آن مواجهیم، امتناع معرفتی در سرزمین‌های اسلامی است. آقای طباطبایی در کتاب «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» تاکید دارد نویسنده مقدمه در مضمون گفتار نویی آورده؛ اما چون یگانه دستگاه عقلانی آن دوره فلسفه اسلامی متاثر از فلسفه یونان و متاثر از افلاطون و ارسطو بود، تاسیس علم عمران یا همان جامعه‌شناسی ممکن نشد. درواقع این تصلب سنت بود که مانع از تاسیس علوم جدید در سرزمین‌های اسلامی شد. تلقی ایشان از سنت چه اندازه با واقعیت مطابق است؟ آیا با بحث تصلب سنت در گفتار آقای طباطبایی موافقید؟

سوالی مفصل مطرح کردید و طبعا پاسخی مفصل دارد. تلاش می‌کنم مطالبی که درباره پروژه آقای دکتر سیدجواد طباطبایی در ذهن دارم، گام‌به‌گام مطرح کنم. قبل از شروع اشاره کنم که من بسیار از آقای طباطبایی آموخته‌ام. طباطبایی از متفکرانی است که هم در رشته‌ خود معلومات گسترده دارد و اهل تتبع است و مهم‌تر از آن هم پروژه مشخص فکری دارد. او مثل برخی اهل نظر، متفکر شفاهی نیست که همه را به گفته‌های شفاهی خود حواله بدهد. درعین‌حال نثر نوشته‌های او هم نثری فاخر است. از این نظر من با ایشان نسبت شاگردی دارم و از بسیاری از آثار ایشان استفاده کرده و می‌کنم. بااین‌حال این مانع از نقد نوشته‌های ایشان نیست؛ چراکه با همین نقد و بررسی‌ها تنور اندیشه داغ می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۱۴:۳۲
محسن صبوریان
دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۸ ق.ظ

نقد کتاب تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه

حسینی‌زاده، پارسانیا، صبوریان

جلسهٔ نقد و بررسی کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» که توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است، به میزبانی همین پژوهشگاه در تاریخ ۲۶ شهریور ۹۸ برگزار شد. ناقد اول جناب آقای دکتر سید محمدعلی حسینی‌زاده استادیار گروه علوم و اندیشهٔ سیاسی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی بودند. استاد حمید پارسانیا هم به عنوان ناقد دوم مطالبی ایراد کردند که عمدتاً از جنبهٔ همدلانه با محتوای کتاب بود.

گزارش این نشست را در خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری زیر آمده است.

ایرنا - منزلت فقیه در میانهٔ دورهٔ قاجار مرجعیت را پدید آورد.

شفقنا - نشست نقد و بررسی کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» پارسانیا: در نظام اندیشه ای شیعی عالم و فقیه سه مسئولیت دارد، فتوا، قضا و ولایت.

مهر - کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» نقد و بررسی شد.وسائل - پیش‌بینی مسیر فتوا و ولایت در آینده.

ایکنا - مرجعیت مفهومی تاریخی، متأخر و ترکیبی از «افتا» و «ولایت» است.

ایکنا - شکل‌گیری نهاد روحانیت بعد از خروج از سیستم سیاسی در دوره نادرشاه.

ایکنا - گزارش تصویری نشست نقد کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه».

شورای عالی انقلاب فرهنگی - کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه»، مسیر آینده فتوا و ولایت را قابل پیش‌بینی می‌کند.

پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات - این کتاب‌، مسیر آینده فتوا و ولایت را قابل پیش‌بینی می‌کند. (گزارش تصویری)

شبکه اجتهاد - پیش‌بینی مسیر فتوا و ولایت در آینده.

شبستان - تلاش برای تبیین تحولات مرجعیت.

شبستان - تکوین نهاد مرجعیت تقلید پدیدارشناختی است.

شبستان - نقش سیاست در نهاد مرجعیت باید بررسی شود.

روزنامه صبح‌نو - مرجعیت، ترکیبی از افتا، قضا و وِلاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۰۸:۲۸
محسن صبوریان
يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۲۴ ب.ظ

کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» منتشر می‌شود

کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» در راه است و ان‌شاءالله به نمایش کتاب ۹۸ خواهد رسید. خبر آن را پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر کرده است. کتاب قرار بود اواسط پاییز ۹۷ منتشر شود که متأسفانه به دلایلی از جمله انتخاب طرح جلد ازسمت پژوهشگاه به طول انجامید. به هر حال طرح جلد فعلی هم چندان هنرمندانه به نظر نمی‌رسد که طولانی شدن فرایند چاپ را توجیه کند.

پژوهش حاضر، متکفل بررسی تحولات روحانیت شیعی در دوران متأخر، با تأکید بر تحولات اجتماعی این نهاد است. «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه»، روند تحولات نهاد روحانیت در سایهٔ تحولات نهاد مرجعیت و ذیل تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، از آغاز قاجار تا پایان دورهٔ پهلوی اول در ۱۳۲۰ خورشیدی را، بررسی می‌کند. در این دوره، تحولات نهاد روحانیت در سایهٔ روند تمرکز فزاینده در نهاد دولت سنجیده شده که این روند، شکلی ناگزیر از تحولات دولت در عصر جدید است که به شکل عقلانی بوروکراسی سازمانی منتهی می‌شودنگارنده دراین اثر، بر پایهٔ نظریهٔ عمومی دیوان‌سالاری، روندهای تمرکزیافتن نهاد دین را به موازات نهاد دولت، بازنمایی کرده‌ و درنهایت تغییرات کارکردی نهاد روحانیت با تمرکز بر مرجعیت، در طول این ۱۵۰ سال، برمبنای نظریهٔ عمومی دیوان‌سالاری بازنمایی شده است.

در این اثر، منطق شکل‌گیری و نیازی که نهاد مرجعیت در پاسخ به آن پدید آمد را بازشناسی و توضیح داده شده است و تلاش شده که نشان داده شود به همان میزانی که برخی ضرورت‌های فقهی مقوم شکل‌گیری نهاد مرجعیت بوده‌اند، ضرورت‌های سیاسی و اجتماعی نیز - هم‌سنگ آن و یا حتی پررنگ‌تر از آن- اهمیت داشته‌اند. نویسنده در تبیین این هدف، تلاش کرده که تمرکز و افزایش (یا کاهش) اقتدار مجتهدان را به موازارت روند دیوان‌سالاری و تمرکز در دولت پیگیری کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۲۴
محسن صبوریان

بخشی تفصیل‌یافته از مقالهٔ ابن‌خلدون و مفسران، در شمارهٔ اخیر (۲۶-۲۷) مجلهٔ صدرا به چاپ رسیده است. اگر به متن دیجیتال آن دست پیدا کردم منتشر می‌کنم.

 

اصل مقالهٔ ابن خلدون و مفسران که عمدهٔ مطالعات آن مربوط به حوالی سال ۱۳۸۷ است، اینجا چاپ شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۴۷
محسن صبوریان
پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۲۶ ب.ظ

مقاله تحلیلی پیرامون فراز و فرود اخباریان

تاریخ اسلام و ایرانمقالهٔ «تحلیلی پیرامون فراز و فرود اخباریان» در شمارهٔ ۳۸ (تابستان ۱۳۹۷) فصلنامه علمی و پژوهشی «تاریخ اسلام و ایران» چاپ شد.

فایل تمام‌متن مقاله را از اینجا دریافت کنید. چکیدهٔ مقاله به شرح زیر است:

حرکت اخباری‌گری، صورت‌بندی مجددی از طریقة محدثان بود که توسط محمدامین استرآبادی در سدة یازدهم آغاز شد. این حرکت حدود یک و نیم سده بر سرزمین‌های شیعی سایه گستراند. دربارة توفیقات این جریان در ایران و عراق معمولاً بیش از اندازه اغراق شده است، گویی در تمامی این یک و نیم سده مجتهدی در ایران و عراق باقی نمانده بود. شخصیت محوریِ عالمِ شیعی در سدة دوازدهم علامه مجلسی و مکتب اوست. شهرتِ او به حدی است که اصولیان سدة دوازدهم متأثر از مکتب حدیثی مجلسی هستند. گذار از مکتب افراطی استرآبادی به طریقة وسطای علامه مجلسی، راه را برای بازگشت و بازسازی طریقة اصولیان فراهم کرد. این حرکت از اواخر سدة یازدهم و اوایل سدة دوازدهم با نگاشتن حاشیه بر کتب اصولی آغاز شده بود. نهایتاً این حرکت توسط وحید بهبهانی، به ثمر نشست و در اواخر سدة دوازدهم، اخباریان به انزوا کشیده شدند. در این پژوهش روندِ برآمدنِ اخباریان و عقایدِ آنان را در سایة کتابِ مرجعِ اخباری‌گری، یعنی الفوائد المدنیة، شرح داده‌ایم. نخست با بیان و نقدِ نظراتِ مختلف پیرامونِ برآمدنِ اخباریان، مهم‌ترین عواملِ تاریخی و نظری را درباره این جنبش برجسته کرده‌ایم. سپس با توضیحِ تحولاتِ مکتبِ اخباری و همچنین مقاومتِ حوزة اصفهان در برابرِ اخباری‌گریِ استرآبادیْ تمهیدی برایِ بازگشت به جریانِ عقل‌گرایِ اصولی ارائه کرده‌ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۸:۲۶
محسن صبوریان
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۱ ق.ظ

شرایط تأسیس نهاد مرجعیت تقلید شیعه

مقالهٔ «شرایط تأسیس نهاد مرجعیت تقلید شیعه» در مجلهٔ شمارهٔ ۳ (پیاپی ۱۹ - زمستان ۹۶) فصلنامهٔ اسلام و مطالعات اجتماعی چاپ شد. چکیده و مقدمهٔ مقاله به شرح زیر است. صفحهٔ مشخصات مقاله را از اینجا و پی‌دی‌اف اصل مقاله را از اینجا دریافت کنید.

چکیده

علمای دین، همواره نقش واسط را در انتقال آموزه‌های دینی به مردم ایفا می‌کرده‌اند. با این حال، شکل‌گیری نهاد واسطۀ مرجعیت تقلید، به‌عنوان یک نهاد متمرکز و دارای ساختار و سلسله مراتب، کمتر از دویست سال قدمت دارد. شکل‌گیری نهاد مرجعیت تقلید با شکل‌گیری نظریۀ اجتهاد و تقلید و تکوین و توسعۀ نظریۀ تقلید از أعلم پیوند خورده است. این نظریه، با کمک برخی عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به شکل‌گیری نهاد مرجعیت تقلید در عالم تشیع منجر شد. از عواملی که به شکل‌گیری این نهاد کمک کرد، توسعۀ نظریۀ اجتهاد و تقلید از أعلم، به‌دنبال شکست نظری و سیاسی اخباریان از اصولیان - در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری - است. علاوه بر آن، تثبیت پرداخت خمس به مجتهدان و مجتهدان أعلم و تمرکز مرجعیت دینی در عتبات عالیات، شرایط لازم اقتصادی و اجتماعی را برای پدیدآمدن یک نهاد متمرکز و تا اندازه‌ای دیوان‌سالار پدید آورد. تبدیل علمای بلاد به نهاد متمرکزِ مرجعیت تقلید، نتایج شگرفی در عرصۀ سیاسی و اجتماعی به‌دنبال داشت. در این مقاله، به روند تاریخی تحولات فکری و اجتماعی فراهم‌کنندۀ شرایط شکل‌گیری نهاد مرجعیت تقلید پرداخته شد.

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۱
محسن صبوریان
سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۰ ب.ظ

چگونگی فهم مرجعیت در قانون اساسی مشروطه

متن زیر یک ارائهٔ کوتاه پیرامون روحانیت و مرجعیت و فهم مندرج در قانون اساسی مشروطه از این نهاد است. این ارائه صرفا جنبهٔ طرح مسئله دارد و فرصتی برای بازکردن و تفصیل فهمِ قانون اساسی مشروطه از نهاد روحانیت نبود. این مطلب در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سلسله نشست‌های «جامعه‌شناسی کنشگری روحانیت در انتخابات» برگزار شد. متن آن‌را سایت مباحثات منتشر کرده است.

 

تشکیل نهاد مرجعیت؛ مستلزم لوازم معرفتی تمدنی

در دوره معاصر، ما نهادی را به نام مرجعیت تقلید داریم که در دوره‌های گذشته نداشتیم. اگرچه برخی از زمان کلینی بسیاری را فهرست می‌کنند؛ اما این مطلب دقت لازم را ندارد؛ چرا که خیلی از این‌ها به‌عنوان مرجع شناخته نمی‌شدند و این لفظ به آن‌ها اطلاق نمی‌شد. این اطلاق نیز دارای یک منطق تاریخی است که لوازم مدرنی دارد؛ لوازم معرفتی، تمدنی و اقتصادی که وقتی باهم ترکیب شوند به بحث مرجعیت می‌رسد. یکی از مهم‌ترین مباحث معرفتی، توسعه لفظ اجتهاد و تقلید بوده است؛ یعنی وقتی تقلید از اعلم را در زمان شیخ انصاری توسعه می‌دهیم، شرایط معرفتی تقلید از اعلم زمان به‌وجود می‌آید. در بحث لوازم اقتصادی، بحث توسعه فتاوای خمس و به‌طور خاص فتاوای سهم امام دنبال می‌شود. از زمان شیخ مفید تا دوره متأخر ـ یعنی زمان صاحب عروه ـ احتیاط را در این می‌دانستند که به مستمندان سادات داده شود؛ اگرچه فرد را مخیر می‌گذراند. هنگامی که به آقای بروجردی می‌رسیم دیگر صریحاً لفظ مصالح شریعت مطرح می‌شود و سهم سادات امکان این را دارد که در مصالح شریعت مصرف شود. در بحث لوازم تاریخی، شکست اخباریون را داریم که در دوره فتحعلی‌شاه اتفاق می‌افتد. مشکلی که اخباریون داشتند این بود که منهیات‌شان زیاد بود؛ چرا که اصل برائت را قبول نداشتند و به همین دلیل نظام سیاسی یا اجتماعی نمی‌توانست با این گفتار شکل بگیرد.

شکل گیری نهاد مرجعیت در زمان صاحب جواهر

با در نظر گرفتن مجموع این لوازم که بیان شد، در دوره متأخر یعنی دوره صاحب جواهر ما شاهد نهادی به نام مرجعیت هستیم. توضیح این‌که صاحب‌جواهر با نسل دوم شاگردان وحید بهبهانی همزمان است و خود شیخ جعفر کاشف الغطاء و سه فرزندش (علی، حسن و موسی) همزمان با صاحب جواهر هستند و تا مرحوم نشدند، صاحب جواهر امکان زعامت پیدا نکرد. بعد از فوت صاحب ضوابط در کربلا، زعامت صاحب‌جواهر عام شد و این زمانی است که محمدشاه در ایران گفته بود که صاحب‌جواهر در نجف کارخانه مجتهدسازی راه انداخته است.
از ۱۲۶۲ق تا فوت صاحب‌جواهر در سال ۱۲۶۶ق ما یک دوره کوتاهی داریم که صاحب‌‌جواهر زعامت تام دارد و بعد با نص خودشان زعامت به شیخ انصاری سپرده می‌شود. دوره شیخ انصاری تقریبا ۱۵ سال طول می‌کشد و مهم‌ترین خصوصیتش این است که ما شاهد تثبیت علم اصول هستیم. علم اصول به معنی دقیق کلمه شیعی و عقلانی می‌شود و اشکالات اخباری‌ها توسط شیخ انصاری به صورت منقح و دقیق پاسخ داده می‌شود. البته وحید بهبهانی هم پاسخ‌هایی به آن‌ها داده  بود.
شیخ انصاری برخلاف صاحب جواهر که وجه زعامتی داشت، در امور اجتماعی و فتاوای سیاسی دست‌به‌عصا بود. علیرغم مرجعیت تام و مقلدین فراوان شیخ انصاری، کنشگری اجتماعی خاصی در این دوره دیده نمی‌شود. البته بخشی به این دلیل بود که با دوره محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه همزمان بوده است.

ظهور مرجعیت سیاسی اجتماعی

بعد از شیخ انصاری، مرجعیت اولین بروز اجتماعی و سیاسی خودش را با فتوای معروف میرزای شیرازی پیدا می‌کند. مهم‌ترین بروز و ظهور نهاد مرجعیت تقلید با این فتواست که البته هنوز هم این فتوا به درستی توضیح داده نشده است. بعد از میرزای شیرازی با مراجع متکثر روبه‌رو هستیم (درحالی‌که قبل از آن با مراجع واحد و تامه روبه‌رو بودیم)؛ در دوره مشروطه، در عراق به لحاظ علمی آخوند خراسانی، سیدکاظم یزدی، میرزاحسین خلیل تهرانی، فاضل شربیانی، محمدحسین مامقانی و… از این مراجع بودند. مهم‌ترین آن‌ها برای ایرانی‌ها، آخوند خراسانی و صاحب عروه بودند. بعد از میرزای شیرازی، تکثر مرجعیت به تکثر زعامت منجر شد؛ چون مرجعیت نهادی بود که برای پاسخ به نیاز زعامت سیاسی به‌وجود آمده بود؛ نه پاسخ به سؤالات شرعی. در دوره غیبت صغری و پس از آن نیز بسیاری از پاسخ‌ها از سوی امام به علما ارجاع داده می‌شد و مشخص بود که نامه پاسخ امام نیست. از همان دوره ما بحث پرسش و پاسخ و افتاء داشتیم و بحث اجتهاد و تقلید از زمان سیدمرتضی در کتاب ذریعه بوده است. پس شکل‌گیری نهاد مرجعیت به دلیلی ورای نیاز مردم به پرسش‌های فقهی‌شان بود؛ و آن عبارت بود از نیاز به تعامل با ساختار قدرت و سازوکار سیاسی. پس تکثر زعامت، نتیجه‌ی تکثر مرجعیت بود.

در هر دوره‌ای که مرجعیت تامه داشتیم، منازعات سیاسی کمتر بوده و کنشگری اجتماعی سیاسی روحانیت موفق ظاهر شده است؛ درست برعکس دوره‌ای که زعامت و مرجعیت متکثر داشتیم.
با تکثر زعامت، در مشروطه تکلیف به لحاظ دینی نه برای کنشگران متدین داخل ایران روشن بود و نه برای طلاب نجف و کربلا. اولین تجربه انتخابات برای علما، تجربه انتخابات مجلس اول در مشروطه در سال ۱۳۲۴ قمری بود که در این دوره و با تشکیل مجلس اول مشروطه، شیخ فضل‌الله و مخالفین خواستار این شدند که نقش علمای اسلام در تدوین قوانین پررنگ تر شود. علیرغم حمایت شیخ فضل‌الله از این اصل که در هیچ عصری هیچ قانونی مخالفتی با قوانین مقدس نداشته باشد و حتماً هیئتی از علما ـ که نباید کمتر از پنج نفر باشند ـ باید این قوانین را تصویب کنند، اما باز تأیید آخوند خراسانی مهم بود و این اتفاق افتاد. عمر مجلس اول به انتخاب این پنج نفر علمای طراز اول نرسید و کار به مجلس دوم کشیده شد. از میان افراد معرفی‌شده و شاخص در ایران می‌توان به حاج نورالله اصفهانی و سید حسن مدرس اشاره کرد که البته حاج نورالله نیامد.

تفکیک مرجعیت ایران و عراق

نکته مهم این‌جاست که لفظ مرجعیت تقلید در متمم قانون اساسی مشروطه آمد و فهم این‌ها از این لفظ، آخوند خراسانی بود؛ یعنی وقتی می‌گفتند مرجعیت تقلید، فهم‌شان مراجع ثلاث نجف و مراجع سیاسی بود؛ نه صاحب عروه که مخالف این قضایا بود یا دیگر علمایی که دستی بر آتش سیاست داشتند. یکی دو سال بعد از مجلس دوم، آخوند خراسانی به شکلی مشکوک مرحوم شد، شیخ فضل‌الله که همان اول اعدام شد، بهبهانی کشته شد، سیدمحمد طباطبایی را خانه‌نشین کردند و همه مشروطه‌خواهان متدین تارومار شدند؛ بنابراین امکان نظارت بر آن اصل به‌وجود نیامد؛ چرا که نهاد مرجعیت تقلید که قرار بود نقش زعامت داشته باشد ـ علیرغم تکثرش در دوره مشروطه ـ چون مشروطه‌خواهان کماکان قائل به مرجعیت آخوند خراسانی بودند و ایشان را مرجع می‌دانستند، این امکان وجود نداشت و این اصل مسکوت ماند و به نوع دیگری این نظارت بر عدم مخالفت با شرع اتفاق افتاد؛ چون  نمی‌خواستند قوانین مشروع تصویب کنند؛ بلکه می‌خواستند قوانین نامشروع تصویب نشود. بنابراین به جز دوره دوم، این هیئت پنج نفره به علت بدفهمی‌ای که از مرجعیت وجود داشت تشکیل نشد.
بعد از این دوره شاهد تفکیک مرجعیت ایران و عراق هستیم؛ به عبارتی بعد از ثورة العشرین، سیدابوالحسن اصفهانی مرجع عراق و شیخ عبدالکریم یزدی، مرجع و آیت‌اللهِ مطلق ایران شدند. در هر دوره‌ای که مرجعیت تامه داشتیم، منازعات سیاسی کمتر بوده و کنشگری اجتماعی سیاسی روحانیت موفق ظاهر شده است؛ درست برعکس دوره‌ای که زعامت و مرجعیت متکثر داشتیم. در دوره شیخ عبدالکریم حائری علیرغم وجود رضاخان، حوزه قم تأسیس و حفظ شد. در دوره آیت‌الله بروجردی شاهد شکوفایی بودیم. در دوره معاصر مرجعیت به ولایت تبدیل شد و زعامتی که در مرجعیت دنبال می‌شد به ولایت فقیه تبدیل شد. در این‌جا مرجعیت تقلید دوباره نقش قبلی خودش را که پاسخ به پرسش‌های فقهی بود، بازیافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰
محسن صبوریان
دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ب.ظ

نقش سید محمد باقر شفتی در جنگ هرات

کمی پیش از این ماجرای لشکرکشی شاه به اصفهان، و به هنگام محاصرهٔ هرات، مک‌نیل وزیر مختار بریتانیا در ایران، به سبب فتنه‌انگیزی و وقت‌کشی به قصد رسیدن کشتی‌های جنگی بریتانیا به جنوب ایران، از اردوی شاه اخراج شد. قبل از خروج از ایران، از زنجان، نامه‌ای «مبنی بر اخلال و افساد امور دولتی» به سید محمد باقر شفتی مجتهد مقتدر و معروف اصفهان، معروف به حجت الاسلام نوشت، تا به نوعی از فاصلهٔ میان شاه و او به سود دولت خود بهره‌برداری کند. این نامه بعداً مورد اعتراض رسمی دولت ایران قرار گرفت. (شرح مأموریت آجودان‌باشی، ۴۱۵)

هما ناطق بدون ذکر منبع می‌نویسد: «بدتر و مهم‌تر از همه داستان هرات بود، در ۱۸۳۷. شفتی با سفیر انگلیس علیه حکومت متحد شد و همراه با روحانیون دیگر فتوا داد که لشکرکشی محمد شاه به هرات خطاست. همچنین فرستادهٔ انگلیس، دکتر مک‌نیل، پیشوای مسلمانان را در اعلام خودمختاری از حکومت مرکزی مشوق آمد.» (ایران در راهیابی فرهنگی، ۵۶) ماشاءالله آجودانی، هم همین موضوع را به نقل از ناطق بازگو کرده است. (مشروطهٔ ایرانی، ۹۹) منبعی برای این فتوای مجعول وجود ندارد و از قضا پاسخ شفتی به نامهٔ مک‌نیل، خلاف گفتهٔ ناطق را نشان می‌دهد. به علاوه مکتوبات دیگری از علما در دست است که نشان از تشویق مردم به حمایت از شاه در جنگ هرات دارد. (مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه ج۱، ۱۷۵)

شفتی نامهٔ نسبتاً مفصلی به مک‌نیل نوشته که در آن مطاب مک‌نیل را هم به خلاصه آورده است. در ابتدای نامه، شفتی مطالب مک‌نیل را در رد اتهامات خود و انتقاد از دولت ایران در ۹ بند خلاصه کرده و سپس به هر ۹ مورد پاسخ داده است. در پاسخ به مطلب اول، نه تنها لشکرکشی شاه را به هرات تأیید می‌کند، که لزوم آن‌را، هم‌چون حُسنِ عدل و قُبحِ ظم، از بدیهیات عقلیه می‌شمرد. (مکتوبات ج۱، ۱۷۹) در پاسخ به بند دوم می‌نویسد: «ظاهر این است که امنای دولت بَهیّه، به مفاسد اعمال اهالی ترکستان به نحوی که مرقوم شد مطلع نباشند و شما هم درست ملتفت نباشید و الا نباید ایشان را کراهتی و شما را ملالتی از تسخیر دولت علّیه، ترکستان [را] بوده باشد.» (همان، ۱۸۲)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۷
محسن صبوریان
شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ

فراگیری سنت بست نشینی در زمانهٔ قاجار

هر چند به گفتهٔ مرحوم شهید مطهری، «اسلام بست ندارد»، اما در شرایطِ ضعفِ دستگاه مرکزی و ناکارامدی دستگاه قضایی، بست‌نشینی، راهکاری برای زمان‌خریدن، به تعویق انداختن و یا نهایتاً فیصلهٔ تعقیب و مجازات دولتی و حقوقی بود. پولاک، طبیب ناصرالدین شاه، دربارهٔ اهمیت این سنت در میان مردم می‌نویسد:

«سراسر مشهد برای کسانی که از نظر دزدی، اختلاس و حتی ضربه منجر به مرگ تحت تعقیب‌اند بست محسوب می‌شود... اما آدم‌کشان سرشناس و خیانت‌کاران و وطن‌فروشان، یعنی کسانی که که شاه به ثروت آنان چشم‌داشت دارد، فقط در صحن می‌توانند پناه بجویند. ولی هرگاه در نقطه‌ای دورتر، مثلاً در داخل حوزه دیده شوند، فقط ه فرمان متولی‌باشی می‌توان آن‌ها را دستگیر و خارج کرد، نه به دستور دولت. در داخل بقعه هیچ کس را به هیچ عنوان نمی‌تواند دستگیر کرد. حداکثر کاری که می‌توان کرد این است که متولی‌باشی مانع از رساندن مواد غذایی به فرد جنایتکار گردد، تا جای که گرستگی او را ناگزیر به خارج شدن از آن مکان مقدس کند. مع‌هذا بست چنان مورد احترام خاص مردم است که با وجود نهی متولی‌باشی باز مردم متدینی یافته می‌شوند که پنهانی به این پناهنده غذا برسانند.» (سفرنامهٔ پولاک، ۳۲۴-۳۲۵)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۰
محسن صبوریان

Moritz von Kotzebueاز کتاب مسافرت به ایران، نوشتهٔ مُریتز فون کُتزبوئه* (فرزند اوگوست فون کُتزبوئه)، از همراهان سفیر کبیر روسیه که در سال ۱۸۱۷ به ایران و درباره فتحعلی شاه آمدند:

منجم دست روى صفحه‏اى از کتاب خود که پر از نقاط سیاهى که شاید صور شیاطین بود نهاده پرسید علت وزش بادها چیست؟ گفتم انقباض و انبساط متناوب حجم هوا که زمانى از حرارت اشعه آفتاب منبسط و زمانى از غروب‏ کردن آفتاب و نقصان درجه حرارت منقبض شده تخلیه حاصل میشود و هوا بشدت یا ضعف رو بدان قسمت مى‏رود در چنین موارد وضعیتى که حادث میشود باد مى‏نامیم و بامتدادات مختلفه ممکنست سیر کند، بعلاوه گفتم هواى اطراف کره زمین حدى دارد که از آن ببعد ابر و پس از آن خلأ شروع مى‏شود که محیط گردش دیگر ستارگانست.

منجم ایرانى فریاد برآورد و گفت عجب خلط مبحثى مى‏کنند، اروپائیان به آثار توجهشان خیلى کم است و بیشتر مبدأ و سبب را جستجو مى‌‏کنند، حتى در موضوع چیزهایى که بچشم مى‌‏بینند. ولى بدانید که باد ماده‏‌اى است که به‌خودى خود وجود داشته و دائم در حرکت است و تمام فضائى را که اشیاء مرئى و غیر مرئى در آن حرکت مى‌‏کند فرامی‌گیرد. اگر باد نبود ستارگان دنباله‌‏دار را چه چیز مى‌‏آورد، فقط باد است که در گردش خود هادى و محافظ آنها است، گاه قدرتشان را کم و گاه زیاد مى‌‏کند چه باد از اعظم نعماى الهى است.

این تعبیر منجم در آب و هوایى به گرمى ایران که اگر باد نبود مردم هلاک می‌شدند عقلى بنظر می‌رسد.

منجم در اداى آخرین کلمات خود کتاب را ورق زده از مشاهدهٔ صفحه‌‏اى که بر آن کراتى منقوش و صورت مهیبى هم بالاى آن کشیده بودند آثار وجد و سرور در صورتش پدید آمد، پرسید در موضوع گردش اجرام سماوى چه گمان می‌کنید؟ آیا می‌گوئید آفتاب متحرک است یا ساکن؟ گفتم بقولى که منجمین ما نیز برآنند بی ‏حرکت است. گفت ما چنین نمى‌‏پنداریم، مگر همه چیز براى زمین و سلطان با اقتدار ما خلق نشده؟ آیا طبیعى نیست که زمین مرکز عالم باشد؟ خدا را بآنچه کرده باید شکر کرد.

* Moritz von Kotzebue

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۵۵
محسن صبوریان