بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لئو اشتراوس» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۰۲ ب.ظ

پرونده‌ای برای لئو اشتراوس

مقالهٔ زیر، مقدمه‌ای بود که بر پروندهٔ لئو اشتراوس در شمارهٔ ۴۴ و ۴۵ کتاب ماه علوم اجتماعی، بخش اصحاب اندیشه نوشتم.

 

۱. لئو اشتراوس (۱۹۷۳-۱۸۹۹)، فیلسوف سیاسی و معاصر آلمانی-آمریکایی است. او در ۲۰ سپتامبر ۱۸۹۸ در هسه‌ی آلمان و در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. در ۱۹۱۹ به دانشگاه ماربورگ، که تحت تأثیر مکتب نوکانتی هرمان کوهن بود وارد شد. کوهن در یکسال قبل درگذشته بود و به گفته‌ی اشتراوس مکتب او نیز به دلیل ظهور مکتب پدیدارشناسی هوسرل در آستانه‌ی ازهم‌پاشیدگی قرار داشد. با‌این وجود او اشتراوس را «مجدوب کرده بود، چرا که فیلسوفی پرشور بود و یهودی‌ای شورمندانده وقف یهودیت.» (Strauss and Green, 1997: 460) اشتراوس رساله‌ی دکترایش، «معرفت‌شناسی در نظریه‌ی فلسفی اف. ایچ. یاکوبی»، را در ۱۹۲۱ تحت راهنمایی ارنست کاسیرر در دانشگاه هامبورگ به پایان برد. در ۱۹۲۲ برای «دیدن» و «شنیدن» مطالب هوسرل به دانشگاه فرایبورگ رفت، هرچند به گفته‌ی خود نهایتاً سود چندانی از از هوسرل نبرد. او در فرایبورگ در درس‌های هایدگر نیز حاضر می‌شد، بدون اینکه کلمه‌ای بفهمد. «یک‌بار درحالی که او ابتدای مابعدالطبیعه [ارسطو] را تفسیر می‌کرد چیزی متوجه شدم. تا آن موقع چنین چیزی را نه دیده و نه شنیده بودم. در بازگشت به خانه، [در فرانکفورت] روزنستوایگ را دیدم و به او گفتم که در مقایسه با هایدگر، ماکس وبر، که تا آن موقع برای من تجسم روح علم و فرهیختگی بود، طفلی یتیم است.» (Strauss and Green, 1997, 460-1) از سال ۱۹۲۲ به مدت یک دهه ابتدا وارد دارالعلم آزاد یهودی[1] در فرانکفورت شد و پس از درخشش در آنجا، به آکادمی علوم یهودی در برلین رفت. طی سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۵ در کلاس‌های خوانش دلالة الحائرین (اثر ابن میمون) یولیوس گوتمان در برلین حاضر شد. در سال‌های ۱۲۲۵ تا ۱۹۲۸ مشغول نگارش اولین کتابش، نقد اسپینوزا بر دین بود، کتابی که نهایتا توسط آکادمی در ۱۹۳۰ منتشر شد. در سال ۱۹۳۲ با توصیه‌نامه‌هایی از ارنست کاسیرر، کارل اشمیت (که اشتراوس نقدی بر مفهوم امر سیاسی او نوشته بود) و یولیوس گوتمان دوسال را با پژوهانه‌ی بنیاد راکفلر به فرانسه رفت و درباره‌ی فلسفه‌ی میانه‌ی یهودی و اسلامی به مطالعه پرداخت. در آنجا با لوئی ماسینیون و آندره زیگفرید آشنا شد. ثمره‌ی مطالعات او در فرانسه کتابی تحت عنوان فلسفه و شریعت: مساهمتی به فهم ابن میمون و اسلاف او بود که تا ۱۹۳۵ چاپ نشد. در ۱۹۳۴ به دلیل شرایط آلمان نازی و به قصد ادامه‌ی مطالعاتش به لندن رفت و تحقیقاتش را درباره‌ی فلسفه‌ی هابز آغاز کرد. در سال ۱۹۳۶ فلسفه‌ی سیاسی تامس هایز را به چاپ رساند و سال بعد برای به‌دست موقعیت پایدار شغلی به آمریکا مهاجرت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۰۲
محسن صبوریان
چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۱، ۰۷:۳۰ ب.ظ

علوم اجتماعی و اومانیسم

در طول مدتی که دبیری بخش «اصحاب اندیشه» کتاب ماه علوم اجتماعی بر عهده‌ام بود، برخی از متفکران کلیدی فلسفهٔ اجتماعی و علوم اجتماعی را انتخاب کردیم و برخی از مقالاتشان را برای اولین بار به فارسی برگرداندیم. مقالهٔ زیر یکی از مقالات اولین پروندهٔ ما پیرامون لئو اشتراوس است زحمت ترجمه بر عهدهٔ همسرم بود و بنده کار ویراستاری و تطبیق را انجام دادم.

 


متن زیر ترجمه‌ی مقاله‌ی اول بخش اول کتاب نوزایی عقل‌گرایی سیاسی کلاسیک است. این کتاب حاوی برخی از مقالات و درس‌گفتارهای اشتراوس است که برای اولین بار در شکل کتاب منتشر می‌شوند و لزوماً توسط او ویراسته نشده‌اند و از این رو به گفته‌ی پنگل، ویراستار کتاب، انتشار این مقالات در این شکل پس از مرگ اشتراوس لزوماً مورد تأیید او نیست. از طرفی اما این کتاب به دلیل شامل شدن بسیاری از مباحث مورد علاقه‌ی اشتراوس، از نسبت بین علم و دین و وحی و خطابه گرفته تا پنهان‌نگاری، شاید فشرده‌ی مناسبی از آراء و افکار اشتراوس باشد.

در مقاله‌ای که پیش رو دارید اشتراوس مقابله‌ای بین علم اجتماعی به معنای تجربی و scientific آن با علم اجتماعی‌ای که آن‌را اومانیستی می‌خواند قائل می‌شود. باید توجه کرد که وجه مورد اهمیت لفظ اومانیسم برای اشتراوس، توجه او به علوم انسانی به معنای انسانیات و آن چیزی است که غربی‌ها از آن به humanities یا liberal arts یاد می‌کنند. علومی که شامل طیفی از دانش‌های انسان‌ساز از ادبیات و کلاسیسیسم یونانی و رومی گرفته تا شعر و تاریخ و سیاست و هنر و بلاغت و نظایر آن می‌شود. در سنت اسلامی می‌توان به یک معنا حکمت عملی را معادل معنای اومانیسم در این مقاله دانست. در نتیجه مقصود اشتراوس از علم اومانیستی اجتماعی، علمی است است که به جای تجربه‌گرایی و ماده‌گرایی محض تحت فرمان علم اخلاق قرار گیرد و انسان را نه به عنوان یک موجود مادون انسانی که به عنوان انسان مطالعه کند. از نظر او مادامی که علم اجتماعی خط قاطعی را بین واقعیت و ارزش رسم کند و ادعای فراغت از ارزش پیشه کند، نمی‌تواند انسان را در وجه انسان بودنش مورد مطالعه قرار دهد. اگر علم اجتماعی از عقل سلیم و فهم‌های متعارف افراد از خود که نسبت وثیقی با ارزش‌های آن‌ها دارد عدول کند، به دام جعل اصطلاحاتی می‌افتد که دیگر خاصیت واقع‌نمایی نخواهند داشت. خطر دیگری که اشتراوس برای علوم اجتماعی متصور می‌شود، غلطیدن به دام نسبی‌گرایی و سیمای به‌ظاهر معقول اوست. اشتراوس با نشان دادن باطن نامعقول این سیمای به‌ظاهر معقول، مهم‌ترین و عاجل‌ترین نیاز امروزی علوم انسانی را تعیین تکلیف علمای اجتماعی با نسبی‌گرایی می‌داند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۳۰
محسن صبوریان
يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۸، ۰۵:۵۷ ب.ظ

کتاب‌شناسی فارسی لئو اشتراوس

تذکر: کتاب‌شناسی اشتراوس مربوط به حوالی سال‌های ۸۷-۸۸ است و به روز نشده است. اکنون کتاب حقوق طبیعی و تاریخ به چاپ سوم (۱۳۹۳) رسیده است. رسول نمازی ترجمهٔ درخوری از کتاب شهر و انسان توسط نشر آگه منتشر کرده است (۱۳۹۲؛ چاپ دوم ۱۳۹۴). در پایان ترجمهٔ شهر و انسان، مقالهٔ نسبتاً مفصلی تحت عنوان درآمدی بر اندیشهٔ لئو اشتراوس از الن بلوم ترجمه شده که به مناسبت درگذشت اشتراوس نوشته شده بود.

 


 

لئو اشتراوس (۱۸۹۹- ۱۹۷۳)، از مشهورترین فیلسوفان سیاسی معاصر است که اهمیت زیادی برای نظریهٔ سیاسی (از نظر اشتراوس نام جدیدی که به‌جای فلسفهٔ سیاسی نشسته است) دارد. علائق او طیف گسترده‌ای، از صهیونیسم فرهنگی تا فلسفهٔ اسلامی را پوشش می‌دهد. در این مطلب، پس از مروری بر زندگی‌نامهٔ اشتراوس، کتاب‌نامهٔ او به‌زبان فارسی را خواهم آورد. کتاب‌نامهٔ او به انگلیسی بسیار مفصل است و به‌علاوه روی اینترنت موجود است (به‌عنوان مثال این کتاب‌شناسیِ مفصل توسط هاینریش مایر یا مثلاً اینجا یا اینجا؛ اینجا هم می‌توانید صدای اشتراوس در کلاس فلسفهٔ سیاسی در ۱۹۶۶ در دانشگاه شیکاگو بشنوید). مطالب زندگی‌نامهٔ اشتراوس را از کتاب رضوانی (۱۳۸۵) و همچنین این لینک آورده‌ام.

مروری بر زندگی‌نامه‌ی اشتراوس

اشتراوس اصالتاً آلمانی و یهودی بود؛ به فلسفهٔ کلاسیک یهودی علاقه داشت و علائق فرهنگی صهیونیستی و حتی در جوانی علائق سیاسی صهیونیستی هم داشت. دورهٔ دبیرستان را در ماربورگ گذراند. دکترایش را با راهنمایی ارنست کاسیرر تحت عنوان «معرفت‌شناسی در نظریهٔ فلسفی اف ایچ یاکوبی» در دانشگاه هامبورگ اخذ کرد. برای گذراندن دورهٔ فوق دکترا به فرایبورگ رفت و در آن‌جا در کلاس‌های هایدگر شرکت کرد.
اولین کتابش را تحت عنوان «نقد اسپینوزا بر دین» (۱۹۳۰) نوشت و آن‌را به فرانتس روزنتسوایگ (Franz Rosenzweig) تقدیم کرد. در سال ۱۹۳۲ با حمایت مالی بنیاد راکفلر به فرانسه رفت و دو سال دربارهٔ فلسفهٔ اسلامی و یهودی دورهٔ میانه به مطالعه پرداخت. در آنجا با دو تن از مستشرقین مشهور یعنی لوئی ماسینیون و آندره زیگفرید آشنا شد. ثمرهٔ مطالعات او در فرانسه کتاب «فلسفه و شریعت» (۱۹۳۵) با عنوان فرعی «مساهمتی به فهم ابن‌میمون و اسلافش» بود.
در ۱۹۳۴ اشتراوس راهی لندن شد و نوشته‌های هابز را مورد مطالعه قرار داد. وی نوشته‌های هابز را در کتاب‌خانهٔ ملی (در موزهٔ بریتانیا) مطالعه کرد. سال بعد به سیدنی ساسکس کالج دانشگاه کمبریج رفت و کتابش دربارهٔ هابز را در آنجا تکمیل کرد. حاصل مطالعاتش کتابی تحت عنوان «فلسفهٔ سیاسی تامس هابز» (۱۹۳۶) بود. وی در نامه‌ای به الکساندر کوژه‌وه (Alexandre Kojève) دربارهٔ کتابش می‌نویسد: «این کتاب اولین تلاش به سوی رهایی رادیکال از تعصب مدرن است». مباحثات بسیار جذابی بین او و کوژه‌وه در ویراست اخیر کتاب «دربارهٔ استبداد» از فرانسه به انگلیسی ترجمه شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۸ ، ۱۷:۵۷
محسن صبوریان
جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۸۷، ۰۶:۲۹ ب.ظ

لئو اشتراوس و آرمان صهیونیسم سیاسی

مقاله‌ای که در ادامه می‌آید، ترجمهٔ نامه‌ای است از لئو اشتراوس به سردبیر مجلهٔ بررسی ملی که در کتاب زیر منتشر شده است (چند پاورقی را برای توضیح بیشتر اضافه کرده‌ام):
Leo Strauss, Kenneth Hart Green (editor), Jewish Philosophy and the Crisis of Modernity, SUNY Press, 1997, pp. 413-4



برای مدتی من [نشریهٔ] بررسی ملی [1] را دریافت می‌کردم، و با بسیاری از مقالاتی که در آن دیده می‌شود موافقم. اما ویژگی‌ای در این نشریه است که کاملاً از درک آن ناتوانم. این برای من درک‌نکردنی است که نویسندگانی که در آن موضوعات قلم می‌زنند به‌طور ناشایسته‌ای با دولت اسرائیل مخالف‌اند.

دلیلی وجود ندارد که چرا چنین موضعی اتخاذ شده؛ صرفاً مخالفت شنیده می‌شود. چرا که من نمی‌توانم چنین استدلالاتی را - که مبتنی بر خطاهای واقعی فاحش یا عدم درک کامل چیزهای مهم است - دلیل بخوانم. ازاین‌رو متمایل شدم باور کنم که نویسندگان مذکور با عنادی ضدیهودی پیش‌رانده می‌شوند. من سال تحصیلی 55-1954 را به‌طور کامل در دانشگاه عبری اورشلیم تدریس کردم، و چیزی که می‌خواهم بگویم، منحصراً مبتنی بر چیزی است که با چشم‌های خود دیدم.

اولین چیزی در اسرائیل که به‌نظر کسی می‌آید، این است که این کشور یک کشور غربی است، که بسیاری از مهاجرین شرق را در طریق غرب تعلیم می‌دهد: اسرائیل تنها کشوری است که به‌عنوان یک کشور، پاسگاه برون‌مرزی غرب در شرق است. به‌علاوه، اسرائیل کشوری است که با دشمنان کشنده‌ای با برتری عدهٔ زیاد محصور شده، و [کشوری است که] در آن یک کتاب است که کاملاً بر آموزشی که در مدارس ابتدایی و دبیرستان‌ها ارائه می‌شود مسلط است: تورات عبری [2]. هر نقصی که در افراد باشد، روح کشور به‌عنوان یک کُل را می‌توان به‌حق در این کلمات وصف کرد: ریاضت قهرمانانه که با الفت باستانی کتاب مقدس پشتیبانی می‌شود. به‌گمان من یک محافظه‌کار، کسی است که اعتقاد دارد که «هر چیز خوبی میراث است». من کشور دیگری را نمی‌شناسم که در آن این اعتقاد قوی‌تر و پررمق‌تر [3] از اسرائیل باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۸۷ ، ۱۸:۲۹
محسن صبوریان