بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

بلاگ محسن صبوریان

یادداشت‌های محسن صبوریان

آرشیو مقالات و یادداشت‌های محسن صبوریان

پیوندهای روزانه
چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۱۱ ب.ظ

نقد و بررسی ایدهٔ بوروکراتیزاسیون حوزه

چندی پیش نشستی در خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) برگزار شد که به نقد و بررسی کتاب «پل تا جزیره: تاملاتی جامعه شناختی در موقعیت پساانقلابی روحانیت» اثر دوستم مهدی سلیمانیه اختصاص داشت. این نشست در دو بخش منتشر شده است:

۱. جامعه‌شناسی روحانیت در چهل سالگی انقلاب/ بروکراتیزه‌ شدن حوزه در بوته نقد

۲. پیامدهای بوروکراتیزه‌ شدن حوزه/ جامعه‌شناسی فتوا؛ ایده‌ای برای فهم دغدغه‌های‌ جامعه دین

 

پیاده‌سازی صوت به متن کار ایراداتی دارد که احتمالاً خوانندهٔ محقق متوجه آن‌ها خواهد شد. به هر حال بخش‌هایی از این نشست را در اینجا بازنشر می‌کنم.

 

از برگزارکنندگان این جلسه و دوستان دانشمند خود بابت حضور سپاسگزارم. موضوع پایان‌نامه من تمرکز در روحانیت در ۲۰۰ سال اخیر بوده است با خیلی از اقوال و مطالب این مقاله به طور خاص مقاله بروکراتیزاسیون حوزه همدلی دارم. اتفاقاً از این نظر، این کتاب تکمیل‌کننده پژوهش بنده است. چون من تا پهلوی اول آمدم و آقای سلیمانیه دوران متاخرتر را بررسی کرده‌اند، اما معتقدم همانطور که اشاره شد، این دوگانگی و تمایز دیده نشده است. آقای سلیمانیه به واسطه کارهای میدانی خود از زیر پوست حوزه هم خبر دارد، اما واقعاً بین نگاه جامعه‌شناسانه به حوزه با نگاه حوزوی‌ها به حوزه تفاوت است، تحلیل درست بدون زیست حوزوی و نیز بدون مشاهده مشارکتی پیدا نمی‌شود. بعضی از نقاط قابل نقد مقاله را که شاید در نتیجه‌گیری مقاله خدشه‌وارد می‌کند بیان می‌کنم. بحثی که درباره اعتراض مراجع به استادمحوری بیان شده است، فقط در مورد همان موضوع بوده و اعتراض به موضوع دیگری نبوده است. آن طرح را شخصی دنبال می‌کرد و بعد هم بابت اعتراض مراجع مسکوت ماند. به خاطر همین نامه شدید و غلیظ سه مرجع، هرچند می‌شود گفت بروکراتیزاسیون از دل استادمحوری درمی‌آید، اما هم‌زمان می‌توان ادعا کرد که نه! از دل استادمحوری لزوماً بروکراتیزاسیون استنباط نمی‌‌شود و با مدل دانشگاهی فاصله دارد.

نکته بعدی این است که در همین موضوع بروکراتیزاسیون، مواردی که آورده شده با یک شکل تأسف‌باری خوانده شده است. در همین حوزوی‌های قدیم مخصوصاً آن‌هایی که بعداً به آن‌ها انگ اصلاح دینی یا وهابی‌گری زده شد به روش سنتی تدریس حوزه انتقاد داشتند. همه خروجی حوزه در گذشته علامه طباطبایی و شیخ انصاری نبود! دولت‌آبادی در ابتدای حیات یحیی، ۷۰ صفحه درباره سازمان روحانیت از مدل سنتی بد می‌گوید و معتقد است عمرش تلف شده است. این جور نیست که همه فرایندهای بروکراتیک‌شدن برای همه ناراحت‌کننده باشد و ما را از الگوی اتوپیایی و آرمانی دور کند. نکته دیگر این است که در این مقاله به دو نظریه دکتر شریعتی و دکتر ناطق ارجاع شده که لزوماً دقیق نیست. مخصوصاً کار خانم ناطق، باز مرحوم شریعتی به واسطه پدرش با مطالب طلبگی آشنا بوده است. برای نظریه شیعه صفوی هم شواهدی نمی‌آورد و بیشتر مطلب جدلی بوده است. کسی هم خیلی پی آن را نگرفت که برایش شواهد بیاورد. کار خانم ناطق هم کار ناتمام و آخرین کاری بود که در دوران حیاتشان انجام دادند. از موضع یک آدم کاملاً ضد دین و ضد روحانیت مطلبی نوشته است و می‌گوید روحانیت یک جعل تاریخی در دوران قاجار است! عجیب اینکه آقای کمال رضوی هم در مورد پیدایش روحانیت به این دو نظریه استناد کرده است! در حالی که این دو نظریه، نظریه‌های حاشیه‌ای هستند یعنی کسانی که درباره جامعه‌شناسی روحانیت به طور خاص کرده‌اند، حتماً ناطق نیست. مطالب دولت‌ابادی، آقای الگار و یکسری مطالب آقای فریدون آدمیت و از همه این‌ها بهتر، مطالب آقای حائری، به مراتب در این زمینه بهتر است. ضمن اینکه فراموش نکنیم کماکان در حوزه این امکان وجود دارد که افراد به شکل آزاد نزد استادی که می‌خواهند درس بخوانند.

یک موضوع دیگری در همین مقاله با رویکرد آرمانی نگاه شده که در گذشته، حوزه، متن‌محور بوده است اما الان متن‌محور نیست. قدیم با جامع‌المقدمات شروع می‌کردند الان با کتاب‌های دیگر شروع می‌کنند. جامع‌المقدمات، کتاب کلاسیک نبود و کتابی درسی محسوب می‌شد و هر از چندی به روز هم می‌شد. در سطوح عالی است که رسائل، مکاسب و کفایة می‌خوانند و هنوز هم ادامه دارد. پس رویکرد متن محوری که در حوزه بوده است، هنوز هم جریان دارد. پس این مقایسه‌ها به نظرم مقایسه‌های دقیقی نبوده است. نکته آخر هم اینکه در این کتاب مقایسه‌ای بین سه مرجع بزرگوار آقایان صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و شبیری زنجانی انجام شده است و می‌خواهد نشان دهد این سه مرجع در موضوعات مختلف اتفاق نظر دارند، در حالی که تنها در این موضوع خاص و موارد معدود دیگری عیناً اتفاق نظر به خرج داده‌اند.

 

مقاله آخر کتاب درباره جامعه‌شناسی خیلی جالب اما جنبه مقدماتی برای شروع بحث‌های بعدی داشت. من در کتاب استفتائات میرزای قمی تأملی داشته‌ام و یک نوعی مردم‌شناسی آن دوره را نشان می‌دهد. میرزای قمی در پاسخ به سؤالی درباره مصرف وجوهات شرعی برای حمله به کفار روس، نظر منفی می‌دهد و می‌گوید جایز نیست. جدی‌ترین مقاله کتاب همان مقاله بوروکراتیزاسیون حوزه است چون پژوهشی‌تر نوشته شده، مقاله ابتدایی کتاب هم صرفاً نوعی بلند فکر کردن است، خیلی قابل نقد نیست چون نه شواهدی برای اینکه روحانیت قبلاً «پُل» بوده، ارائه شده است و نه شواهدی مبنی بر اینکه بعد انقلاب، «جزیره» شده باشد. به نظرم مقاله ابتدایی برای طرح بحث خوب بود اما اشکالاتی از منظر مفروضات اولیه در آن وجود دارد، مثلاً فرض شده است که روحانیون همیشه تعاملات مالی داشته‌اند. در حالی که تعاملات مالی روحانیت برای طبقه‌ای روحانیت است که نمایندگان مراجع محسوب می‌شود. دوم هم اینکه تعاملات مالی کمتر از ۲۰۰ سال قدمت دارد و بعد از خودِ بحثِ مرجعیت پدید آمده است.

من شکی ندارم که مداخله دولت، به ضرر حوزه است. دولت فقط باید کمک کند اما مزاحم نباشد. یعنی به یک ساختار لیبرالی درباره مدیریت حوزه معتقدم چنانکه بعضی مراجع هم به چنین ساختاری قائل‌اند اما با این حال، اتفاقاً شکوفاترین دوره حوزه را زمانی می‌بینیم که صفویه به حوزه کمک می‌کرد، همه در اصل اذعان دارند که حوزه نباید مستمری‌بگیر دولت باشد و این تالی فاسد دارد اما از طرفی این هم غیرقابل کتمان است که حوزه نیاز به حمایت مالی دولتی هم دارد. باید از این منظر هم نگاه کرد که چکار باید کرد؟ پس صورت‌بندی مسئله باید به گونه‌ای باشد که بتوان پاسخی هم برای مسئله پیدا کرد. دوستانی که در جامعه‌شناسی تشیع با خانم شریعتی کار می‌کنند بر «امیل دورکیم» تمرکز خوبی دارند و ما هم باید به آن بپردازیم. دورکیم در بحث تقسیم کار اجتماعی عامل اصلی تقسیم کار و انسجام ارگانیک در جوامع فعلی را، افزایش جمعیت می‌داند. الان با افزایش جمعیت در حوزه مواجهیم. مشکل مسائل مالی برای طلبه‌ها همیشه در حوزه وجود داشته است و الان هم با افزایش جمعیت، این مشکل تشدید شده است. ببینید بعد از صاحب عروة در حوزه، حق نان پیدا می‌شود. قبلاً از آن مستمری یا حق نانی وجود نداشت؛ مثلاً علامه طباطبایی چرا به تبریز برگشت؟ چون پولی به دستشان نمی‌رسید و فقر اقتصادی وجود داشت. شهریه مراجع هم به شکل امروز فراگیر نبود و همانطور که عرض کردم بعد از دوره صاحب عروة با پرداخت مبلغی بسیار اندک به نام حق نان، رفته رفته آغاز شد. امروز نه شهریه‌ها و نه کمک‌های دولتی نتوانسته است وضعیت مالی طلبه‌ها را سامان دهد. نکته دیگر این است که به علت افزایش تعداد طلبه‌ها، حوزه از گرفتن امتحان و سطح‌بندی طلبه‌ها و ... ناگزیر است. به جای آن چه کاری می‌توان انجام داد؟ در جمع‌بندی باید عرض کنم که به نظرم نگاه تاریخی در کتاب کمی اشکال دارد. نکته دوم هم این است که آنچه شما نامش را بوروکراتیزاسیون گذاشته‌اید، من تمرکز می‌نامم و دیگران هم شاید اسامی دیگری بر آن بگذارند، اما این تمرکز تا حد زیادی به دلیل اقتضائات دنیای جدید بوده است و اگر می‌خواهیم این تمرکز نباشد باید بگوییم جای آن چه باشد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی